search
linkdump
از دکتر رفيعی چه خبر؟
ايران تئاتر
نظرتان چيست؟
هادیتونز
جهان در سال 2006
بهنقل از اکونوميست | شرق
رد پای عکاس
شما عکسهای او را نديدهايد؟ | پرستو
هميشه از اين نگاه متفاوت مانا لذت بردهم
هادیتونز
آنجلينا جولی در قسمت دوم سينسيتی
هنوز بهطور رسمی اعلام نشده است | ShotsDaily
سفر به انتهای شب
"بيل موری يک پيشروی اصيل در ميان ديگران است." | شرق
گفتگو با حميد مجتهدی
مستند بینظير «ايران» را که حتما ديدهايد؟ | از طريق هفتان
سايت رسمی خاتمی
سرانجام راه افتاد | از طريق صنم
That I Would Be Good
لذتش را ببريد | پرستو
[archives]
friends
archives
go to archives' page...« بعضيا داغشو دوست دارن | Main | دانای کل قلابی »
شمال شصت درجه
«ملودی شهر بارانی» داستان جوانکی شمالی بهنام مهيار است که پس از سالها تحصيل در سوييس و گرفتن مدرک دکترا در رشتهی حقوق، هنگامیکه پیشنهاد استادی در دانشگاه لوزان را در جيب دارد، به زادگاهش بازمیگردد. اما هنگامی وارد خانهی پدری میشود که چهل روزی از مرگ پدر گذشته و حالا مادر و برادر و خواهرش از او میخواهند تا خانهی سر خيابان را که سهمالارث خودش است، برای سکونت انتخاب کند و دیگر راهی فرنگ نشود. ولی نکته اينجاست که در حال حاضر، مسلم و فرزندانش ـ که نوکر آقا و خانهزاد او بودهاند ـ در آن خانه زندگی میکنند و سکونت مهيار در آنجا مترادف است با بیخانمان شدن آنها که انتظار دارند به پاس سالها خدمت در منزل ارباب، آن خانه را پاداش بگيرند...
نمايشنامه را نخواندهام اما آنطور که از اجرای آن برمیآيد، مهمترين و جذابترين نکتهش فضای نوستالژيک و تاريخی آنست. زمان روايت داستان به سالهايی باز میگردد که هنوز سوسياليستها و مارکسيستها در دنيا برو بيايی داشتند و هيتلر در جهان نام پرابهتی بود و در اين سوی دنيا هم روابط ارباب ـ رعيتی رواج داشت. بهخاطر همين درآمدن فضای آن سالها و روابط شخصيتهای داستان، مهمترين قسمت اجرای چنين نمايشنامهایست که مرزبان تا حدود زيادی در آن موفق بوده. در اين ميان طراحی دکور و موسيقی بزرگترين کمک را به کارگردان کرده و اگر از جايی ضربه خورده از ناحيهی بازيگرانش بوده است. از طرفی بزرگترين لطف مرزبان به گروهش اين بوده که آنها را در دام صحبت کردن به لهجه شمالی نيانداخته و از آنها نخواسته که همچون بومیها روی صحنه حاضر شوند؛ مسالهای که در فيلمی همچون «ماهیها عاشق میشوند» هم بهکمک داستان و فيلم آمده بود.
ولی بزرگترين نقطه ضعف نمايش در پايان و فرود آنست. يعنی پس از آنکه نمايش به اوج میرسد و بهمن در قامت هيتلر ظاهر میشود، مرزبان نمیتواند نمايشاش را آرام فرود آورد و بهجای آن ترجيح میدهد با سر، سقوط آزاد کند. درواقع کل زمان داستان و وقايع آن، زمينهسازی برای يک پايان تلخ است و گويا در متن اصلی هم با خودکشی شخصيت اصلی داستان به پايان میرسد اما مرزبان ترجيح داده پانزده دقيقهی پايانی نمايشاش را از فيلمفارسیهای دهه 40 و 50 وام بگيرد و هپی اِند موردنظرش را با بدترين چسبی که دم دستش بوده به داستان بچسباند. از همين جا هم هست که «ملودی شهر بارانی» ضربه خورده و از دست رفته است.
متن «ملودی شهر بارانی» متعلق به اکبر رادیست و هادی مرزبان آن را با نقشآفرينیهای دانيال حکيمی، فرزانه کابلی، اصغر همت، صبا کمالی، علی رامز، ناديا فرجی، مسعود حشمت و زنديش حميدی روی صحنه برده است. احتمالا تا نيمههای آذرماه هم زمان داريد که آن را در سالن اصلی تئاتر شهر تماشا کنيد؛ ساعت 19 هر روز بهغير از شنبهها.
پینوشت: هرچند در نهايت از نمايش چندان خوشم نيامد، اما مقداری از اين احساسم را میتوانم بهحساب اين بگذارم که نمايش را در اولين شب اجرایش ديدم و هنوز بازيگران با فضا و دکور کنار نيامده بودند و مسوولان نور و صدا هم در مرحله آزمون و خطا بودند. اما با اينحال درخشان ترين نکتهی «ملودی شهر بارانی» نه موسيقی شنيدنیش و نه دکور جذابش، که بازی دانيال حکيمی بود. بازیای که بزرگترين لطف و کمک را به ريتم و کشش داستان کرده است.
[زير خاکه دانه باران | گزارش پرستو از تمرين نمايش]
[کسانی هميشه عاشقاند، کسانی هميشه معشوق | حسين پاکدل]
TrackBack
TrackBack URL for this entry:
http://hamidreza.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/441
Comments
حمید رضا پور نصیری!مطمئن باش پولی که از روزنامه ی همشهری بابت ستون از روز تا شب میگیری حرومه.چون پُره از اطلاعات اشتباه.اون از شبای قدر که گیر داده بودی سریال مرده ی متحرک پخشش متوقف شده در حالیکه این سریال هر سی شب ماه رمضان پخش شد اینم از امروز که برداشتی نوشتی فوتبال دوستان امروز گزینه های زیادی برای انتخاب ندارند چون بازیهای آلمان و انگلیس برگزار شده. آخه عزیز من از بچه ی دو ساله هم بپرسی میدونه امروز چلسی و منچستر یونایند بازی دارند.میدونه امروز هامبورگ بازی داره.من نمیدونم چه دلیلی داره تو این ستون رو بنویسی.چون انگار مشغله های فراوان بهت اجازه نمیده تلویزیون ببینی و برنامه های مسابقات فوتبال رو دنبال کنی.گرچه چیه این مملکت درسته که بخواد نویسنده ی دون پایه ی یه ستون پرت از یه روزنامه کارش درست باشه.کاش امثال تو که انقدر ادعای حرفه ای بودنشون میشه به جای اینکه خودشونو جدی بگیرن کارشونو جدی میگرفتن.برات متاسفم
m.j | November 6, 2005 03:36 PM
می دونی، اين جور روايت ها بيشتر به درد يه سريال احمقانه شدن می خوره که ماه رمضونا دم افطار پخش شه.. نه به درد تئاتر!
The Represent | November 7, 2005 06:04 PM
دانيال حكيمي فوق العاده بود...
سايه | November 18, 2005 12:35 AM
SALAM OMIDVARAM HALEON KHOB BASHE
AGE DOST DASHTID BE PHOTO BLG MAN YE LINK BEDID.
http://www.chikkchikk.blogspot.com
KHASHAYAR | January 2, 2006 11:11 AM