search
linkdump
از دکتر رفيعی چه خبر؟
ايران تئاتر
نظرتان چيست؟
هادیتونز
جهان در سال 2006
بهنقل از اکونوميست | شرق
رد پای عکاس
شما عکسهای او را نديدهايد؟ | پرستو
هميشه از اين نگاه متفاوت مانا لذت بردهم
هادیتونز
آنجلينا جولی در قسمت دوم سينسيتی
هنوز بهطور رسمی اعلام نشده است | ShotsDaily
سفر به انتهای شب
"بيل موری يک پيشروی اصيل در ميان ديگران است." | شرق
گفتگو با حميد مجتهدی
مستند بینظير «ايران» را که حتما ديدهايد؟ | از طريق هفتان
سايت رسمی خاتمی
سرانجام راه افتاد | از طريق صنم
That I Would Be Good
لذتش را ببريد | پرستو
[archives]
friends
archives
go to archives' page...« در ستايش يک عشق نافرجام | Main | آن حفرهی کوچک ته سالن »
کارگردانی که خودش را دار زد
بعضیها هستند که بزرگترين دشمن خودشاناند، يعنی هيچکس به اندازهی خودشان نمیتواند اعتبار چندين و چند سالشان را در کوتاهترين زمان ممکن به باد فنا بدهد. کيومرث پوراحمد يکی از اين آدمهاست که در عرض شش ماه (از نمايش «گل يخ» در جشنواره تا اکران «نوک برج») توانست خودش را از با خاک يکسان کند. هنوز هم باورم نمیشود چطور کارگردانی که شاهکاری مثل «شب يلدا» را ساخته و يکی از بهترين موزيکالهای سينمای ايران يعنی «خواهران غريب» را در پرورندهاش دارد چنين فيلمهايی میسازد...
اگر اين روزها گذارتان به سينما افتاد پيشنهاد میکنم «بيد مجنون» مجيدی را با آن پيامهای عرفانی گل درشتش و آن موری که سرتاسر فيلم دانه میکشد، ببينيد اما به ديدن نوک برج نرويد. حتی من ترجيح میدهم دوباره گل يخ را ببينم ولی نوک برج را نه.
TrackBack
TrackBack URL for this entry:
http://hamidreza.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/433
Comments
وقتی از بید مجنون بدتره حتما بده دیگه !!!
خوانندهی کتابهای عامهپسند | September 11, 2005 11:35 PM
شب يلدا هم، همچين شاهكار نبود
shabpareh | September 12, 2005 09:38 AM
به به چقدر اینجا خخوشگل شده.
nazli | September 12, 2005 09:06 PM
سلام. اول اینکه -با تاخیر- قالب نو خیلی مبارک باشه :)
بعدش هم درباره فیلم نوک برج هم کاملاً موافقم. نمیدونم آقای پور احمد قراره چه فیلمی بسازن که حاضرند برای پولش با همچین فیلم هایی سابقه شونو خراب کنند. والا من یکی که خیلی مشتاق اون فیلم هستم.
البته قبول دارم صحنه های خنده دار داشت. مخصوصاً برای ما که جمعی رفته بودم و خب فیلمهای از این دست در جمع دوستان در هر صورت خوش میگذره. سوژه برای تیکه انداختن به همدیگه هم کم نبود! اما کلاً حس کردیم به شعورمون توهین شده. واقعاً یکی از سطحی ترین داستانهایی ک میشه فکرشو کرد. شخصیتها کاملاً تک بعدی و اغلب "لوس و بی مایه" - شیما رو که یادته - بازهم قربون صدقه سر مادر خانومی و آقای پدر که باعث شدن لبخند به لبمون بیاد وگرنه از این سوپراستارهای فیلم که خیری نرسید. به قول یکی که می گفت اگه ما نخواهیم این فروتن عاشق بشه کی رو باد ببینیم :(
البته فکر نمیکنم اسم این موضوعی که تو این فیلم میگذشت رو بشه عشق گذاشت!
Azadeh | September 12, 2005 10:28 PM