search
linkdump
[archives]
friends
archives
go to archives' page...
« اسرار گنج دره یخی | Main | کشف آتش »
The Perfect Woman
در «شهر گناه» (Sin City) يک سکانس مرکزی وجود دارد که محل تلاقی سه داستان اصلی با هم است. آن هم همان صحنهی معروف کافه/بار است. اولين بار در نيم ساعت اول فيلم و زمانی که داستان مارو (The Hard Goodbye) دارد به اوج میرسد، سکانس کافه نمايش داده میشود و کارگردانها برای اينکه نشانهای در ذهن مخاطب بگذارند، راوی را ـ خيلی کوتاه ـ عوض میکنند، اتفاقی که در هيچ جای ديگر فيلم نمیافتد و درواقع يکجور ساختارشکنیست در فضای روايیش و قراری که با تماشاگر از همان ثانيهی اول گذاشته. در داستان سوم (The Yellow Bastard) هم هارتيگان پس از سالها دوباره نانسی را در همين کافه ملاقات میکند، آن هم زمانیکه مارو با فاصلهی چند نفر، کنارش نشسته. منظورم اينست که اگر اين فصل کافه را در مرکز يک دايره بگذاريم، تمام داستانها و اتفاقهای فيلم، در شعاعهای مختلفی از آن رخ میدهند.
هر چه بیشتر فيلم را میبينم، بيشتر شيفتهش میشوم و بيشتر به اين پی میبرم که Sin City ادای دين فرانک ميلر و رابرت رودريگوئز به Pulp Fiction است. بهنظرم شباهتهای دو فيلم خيلی بيشتر از نوع روايت دايرهایشان و تعلقشان به سينمای پست مدرن است.
پینوشت: اين روزها مشغول نوشتن مطلبی هستم دربارهی فرم و نوع روايت فيلم برای فصلنامهی کاريکاتور گلآقا. اگر منبع يا مقالهای دربارهی فرم و تکنيک فيلم میشناسيد، ممنون میشوم يکجوری به دستم برسانيد.
Comments
مگه ممکنه فیلمی یک جورهایی با(برادر متعهد و مومن و انقلابی) تارانتینو ارتباط داشته باشه و این جوری نباشه؟
اتفاقا من هم بار اولی که فیلم را دیدم این قضیه خیلی توجهم را جلب کرد.
لافکادیو | April 25, 2006 01:08 AM
I promised u to see this movie in this weekend,But I saw Chiken Little. That' me . U know. May be next week
Leva | April 25, 2006 01:44 AM
حمیدرضای عزیز
سلام
اول اینکه این فیلم کیو شیفته خودش نکرده؟ من خودم تا به حال 5بار دیدمش به امید روزی که ما هم بتونیم تو این مایه کار بسازیم
دوم اینکه داشتم این مطابتو برای امیر می خوندم داغ دلش گویان رفت(helboy) تازه شد
چی شد برادر آن قول ها که دادی
سیم اینکه در مورد فصل نامه ای باب چه عجله ایه
ما قرار بود این شماره رو به نمایشگاه برسونیم اگه شما جماعت کاریکاتوریست خوش قول بذارین
چهارم اینکه اگه فکر کردی مقالتو بدون یک کمیک استریپ توپ با موضوع بودن یا نبودن قبول میکنم باید گویم به قول شاغلام عوام چاییدی
پنجم آنکه شب به خیر
گلنسا | April 25, 2006 02:39 AM