search
linkdump
از دکتر رفيعی چه خبر؟
ايران تئاتر
نظرتان چيست؟
هادیتونز
جهان در سال 2006
بهنقل از اکونوميست | شرق
رد پای عکاس
شما عکسهای او را نديدهايد؟ | پرستو
هميشه از اين نگاه متفاوت مانا لذت بردهم
هادیتونز
آنجلينا جولی در قسمت دوم سينسيتی
هنوز بهطور رسمی اعلام نشده است | ShotsDaily
سفر به انتهای شب
"بيل موری يک پيشروی اصيل در ميان ديگران است." | شرق
گفتگو با حميد مجتهدی
مستند بینظير «ايران» را که حتما ديدهايد؟ | از طريق هفتان
سايت رسمی خاتمی
سرانجام راه افتاد | از طريق صنم
That I Would Be Good
لذتش را ببريد | پرستو
[archives]
friends
archives
go to archives' page...
« برادری که بيست و هفت سال داشت | Main | عشق روسی »
اين روزها
■ ماجراهای صفحه آخر ایرانشهر تازه دارد به جاهای شيريناش میرسد و پس از دو سه بار تغيير نام و محتوا، فعلا به يک قالبی رسيده که هم دوستش دارم و هم پيش از اين در فنجان دوم مرحوم کاپوچينو تجربهش کرده بودم.
نوشتن و سخن گفتن از کتابها و فيلمها و نمايشها و موسيقیهايی که شيفتهشان هستم، آن هم در رسانه قدرتمندی مانند همشهری، کار لذتبخشیست و فکر میکنم چنين رويکردی هم برای مخاطب عام جذاب باشد و هم چيزکی برای مخاطب خاصتر داشته باشد. زحمتهای خسرو و پرستو هم دارد آرام آرام به اين صفحه جان میدهد و فکر میکنم تا چند وقت ديگر کاملا جا بيافتد؛ هم مخاطب تکليفش با اين تازه وارد روشن شود و هم ما به زبان و فرم مناسب این باکسهای تو در تو برسيم.
خلاصه اينکه اگر وقت کرديد، يک نگاهی به راهنمای هر روزه ايرانشهر بياندازيد.
■ درباره سردبير جديد همشهری هم پيش از اين پرستو و خسرو نوشتهاند، اما بهعنوان کسی که از ميانه دهه 70 با ايشان و اطرافيانشان از نزديک آشنا هستم و تجربه همکاری با آنها در دو مجموعه ـ هرچند کوتاهمدت ـ را داشتهام (خانه روزنامهنگاران جوان + همشهری محله) بايد بگويم که مثل خسرو به اين تغييرات خوشبينام.
کمترين خوبی محمدرضا زائری اينست که میداند فرهنگ چيست و کتابخوانی يعنی چه و سينما رفتن چه فضيلتی دارد. شاهدش هم فعاليتهای خانه روزنامهنگاران است که در سالهای 74 و 75 حرکتی کاملا بديع بود و اين روزها میشود حاصل کار بسياری از بچههای پرورش يافته در آن موسسه را در نشريات مختلف ديد. اما با اين حال هنوز بايد صبر کرد و نتيجه تغيير نگاه حاکم بر همشهری را ديد. بههرحال فضای يک رسانه قدرتمند همچون همشهری با جو يک موسسه غيردولتی مانند خانه روزنامهنگاران جوان زمين تا آسمان فرق دارد. فقط اميدوارم تغييرات به سمتی نرود که حسرت اين روزهای همشهری را بخوريم ...
■ وقتی يک «عشقِ برتون» دبير چهار صفحه از يک هفتهنامه باشد و فيلم آخر تيم برتون هم به دستاش رسيده باشد و حسابی هم برای آن غش و ضعف کرده باشد؛ طبيعیست که در اولين فرصت ممکن تمام چهار صفحه را تبديل کند به «ويژهنامهای در ستايش برتون».
ترجمهی پاراگراف بالا اين میشود که اگر از تيم برتون خوشتان میآيد و هنوز اين فيلم آخرش را ـ عروس جنازهی تيم برتون ـ نديدهايد، بخش کودک ايران جمعه هفته پيش را از دست ندهيد. مخصوصا مطلب اصلی اين شماره را که مانا با جان و دل نوشته است!
TrackBack
TrackBack URL for this entry:
http://hamidreza.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/437



Comments
عزیز جان! خوشحالم که برگشتی به دنیای ما! دلم واست تنگ شده بود. من هم عشق برتون هستم و رفتم «عروس جسد» رو سه بار ديدم و خنديدم! والاس و گراميت رو هم ديدم و جات رو خالی کردم.
خلاصه اينکه شما سرتون شلوغه، اما ما به فکرتون هستيم!
وقت کردی يک تماسی با من بگير، برات يک سفارش کاری دارم!:)
Khodadad | October 24, 2005 12:28 AM
و حمیدرضا تو باید چقدر بد شانس باشی که خداداداداداداداد اولین کامنت رو واست بذاره!
k1 | October 24, 2005 12:55 AM
کوفتتون بشه، ماها که کاپوچينو نداريم و نيويورک تايمز هم رامون نمی ده تا ويژه نامه آمريکا شهر براشون دربياريم چيکار کنيم؟
راستی با کيوان صد در صد موافقم. با اين خداداد هم تماس نگير، به نظر می ياد سفارش بودار و بی ناموسی داشته باشه!
خورشيد خانوم | October 24, 2005 02:00 AM
یوهوووووو :)
نازلی | October 24, 2005 05:13 AM
نمی خوام خودم را تا سطح کيوان پايين بيارم، اما متاسفم که همنشينی در کامنت های حميد رضا، صنم رو هم تا سطح يک واليباليست درجه سه پايين آورده!
چه جوانانی که از دست می رند. دوستان بد! زنهار!
Khodadad | October 24, 2005 09:25 AM
خداداداداداداد حیف که اینجا جاش نیست وگرنه .... اگه مردی وقتی زنگ خورد دم در واستا! حمید جان من معذرت میخواهم.
k1 | October 25, 2005 12:39 AM
varede bahs haye khanevadegi nemisham
faghat khastam begam ke
iran-jome fogholade bood
Asiyeh | October 25, 2005 04:17 AM
چه خوب که باز می نویسید.
ریحون بنفش | October 27, 2005 12:41 AM