search
linkdump
از دکتر رفيعی چه خبر؟
ايران تئاتر
نظرتان چيست؟
هادیتونز
جهان در سال 2006
بهنقل از اکونوميست | شرق
رد پای عکاس
شما عکسهای او را نديدهايد؟ | پرستو
هميشه از اين نگاه متفاوت مانا لذت بردهم
هادیتونز
آنجلينا جولی در قسمت دوم سينسيتی
هنوز بهطور رسمی اعلام نشده است | ShotsDaily
سفر به انتهای شب
"بيل موری يک پيشروی اصيل در ميان ديگران است." | شرق
گفتگو با حميد مجتهدی
مستند بینظير «ايران» را که حتما ديدهايد؟ | از طريق هفتان
سايت رسمی خاتمی
سرانجام راه افتاد | از طريق صنم
That I Would Be Good
لذتش را ببريد | پرستو
[archives]
friends
archives
go to archives' page...« خدا، ساختن، تخريب | Main | اين روزها »
برادری که بيست و هفت سال داشت
جايش خالیست. هميشه خالی خواهد بود. اتفاقی نيست که بشود بهسادگی ار کنارش گذشت. در اين مدت تقريبا تمام خاطرات مشترکمان را مرور کردهم و مطمئنم هيچوقت اين تصاوير از ذهنم پاک نمیشود. اما پررنگترينشان وقتیست که رسيدم بالای سرش. هنوز هيچکس چيزی نمیدانست و من رسيده بودم بالای سر برادری که بيست و هفت سال داشت و صبح همانروز، سالم و سرحال رفته بود سراغ کارش.
سالهای سال هم که بگذرد جايش خالیست. اين را هم مطمئنم. اما تا يک جايی میشود به رفتنش، نبودنش و نديدنش فکر کرد. از يک جايی به بعد کاملا میشود احساسش کرد، اينکه هست و نرفته. يک حس عجيبیست که اگر خدای نکرده يک روز مشابه چنين اتفاقی برایتان رخ داده باشد، بدون شک احساسش کردهايد.
و حالا من کاملا احساسش میکنم، احساس میکنم برادری را که بيست و هفت سال داشت و شب قبل از آن روز آمده بود عروسی دوستش. اينکه هست و نرفته. مطمئنم.