search
linkdump
[archives]
friends
archives
go to archives' page...« اتفاق خودش نمیافتد | Main | آهای؛ با شما هستم! »
هيچکس بیگناه نيست
معتقدم «تصادف» بيش از اينکه دربارهی نژادپرستی و سختیهای عجيب و غريب زندگی در لسآنجلس باشد بيشتر دربارهی آدمهايیست که به درستی دربارهی هم قضاوت نمیکنند و يکديگر را نمیشناسند. کل داستان و اتفاقهای آن هم در اثر همين برداشتهای اشتباه و تصورهای غلط رخ میدهد. مثل آن شخصيت پليس نژادپرست که مت ديلون نقشاش را بازی میکند و اولين حضورش در فيلم به جايی برمیگردد که يک زن سياهپوست را در برابر چشمان همسرش آزار میدهد. اما همين شخصيت در آخر فيلم به يکی از قهرمانهای داستان تبديل میشود. يا آن کليدساز مکزيکی که با خالکوبیهايش مثل زندانیهای فراریست، اما تنها کاراکتریست که تا انتها هيچ دليلی برای نفرت از او پيدا نمیکنيم. يا آن دو جوان سياهپوست که در نگاه اول مانند دو دانشجوی معمولی بهنظر میرسند و ثانيهای بعد به زور هفتتير ماشين زن و مردی را سرقت میکنند. جالب است که خانوادهی ايرانی داستان هم از اين گله دارند که همه فکر میکنند آنها عرب هستند.
جالبتر اينجاست که نويسنده کليدیترين ديالوگش را در دهان تنها شخصيت خوب داستان گذاشته؛ آنجا که کليدساز مکزيکی به دخترش میگويد: "هيچکس بیگناه نيست، در همه خوبی و بدی وجود دارد."
يک منتقد امريکايی در ستايش «تصادف» نوشته بود فيلمهای زيادی نيستند که بتوانند تماشاچيانشان را به انسانهای بهتری بدل کنند اما احتمالا اين فيلم اين قابليت را دارد که به ما ياد بدهد به ديگران احترام بگذاريم.
از بحث مضمونی فيلم که صرفنظر کنيم، معتقدم که فيلم به لحاظ فرمی چندان چيز تازهای ندارد و اصولا بعد از فيلمهايی مثل «21 گرم» و «Memento» چنين روايتهای غيرکلاسيک و ساختارهای پازلگونهای، چيز تازه و عجيبی نيستند. علاوه بر اين، فيلم را يک اثر متوسط میدانم که بزرگترين نقطهی قوتش فيلمنامهش است و ديالوگهای آن. اما با اين حال انتخاب شدنش را بهعنوان بهترين فيلم اتفاق خوبی میدانم آن هم بهخاطر جنس سليقه و معيار انتخاب اعضای آکادمی که معمولا به اينجور فيلمهای جمع و جور و معترض توجهی نمیکند و با يک اسکار فيلمنامه يا نقش مکمل، دلخوششان میکند. بههمين دليل انتخاب «تصادف» بهعنوان بهترين فيلم سال، شايد نشانی از يک تغيير باشد.
Comments
در مطلبتان درباره فیلم غرور و تعصب جند بار تکرار کرده اید داستان قرن هژدهمی. جین اوستین در قرن نوزدهم می زیسته و رمانش در 1813 منتشرشده و همه داستان در اوایل قرن نوزده می گذرد. لطفا تصحیح کنید.
حميدرضا: خيلی ممنون از تذکرتان. تصحيح شد.
maryam | March 8, 2006 07:48 AM
داودی هم این فیلما رو دید که کارش به ساختن تقاطع رسید :)
نازلی | March 8, 2006 03:41 PM
حميدرضا فيلم معترض تعريف مشخص دارد. تصادف فيلم معترض نيست، كه در ذات به شدت هم محافظهكار است.
خسرو | March 10, 2006 06:59 PM
فک کنم تقاطع رو از روی 21 گرم و آمورس پروس کپی - گند زدن / حداقل گونزالس تو فیلم دوم خودش یه پله بالا رفت و صحنه تصادف رو تقلیل داد به نشان دادن اون پسر باغبان / نمی دونم چرا عادت کردم واسه کامنتا کامنت بذارم / ...
محمد جعفرپور رودگلی | March 12, 2006 11:13 PM
salam webloge khobi darid va movafegham keh ghezavat dar morede adamha ..
روزبه | March 13, 2006 09:08 PM
سلام وبلاگ زيبايي داري به وبلاگ من سر بزن تا اگه خوشت اومد تبادل لينك كنيم
محمد ثقفي | March 14, 2006 08:56 AM
بابا !شما هم خیلی حالیته ها!!! ای اینکاره
دکتر هوهولوهو | March 15, 2006 06:18 PM
Dear Alireza jan:
sorry for pinenglish.
shoma vase kasae k kharej as iran ham hastan site tarahi mikonid? moshkele man raveshe pardakhte. age paypall ya visa o master ghabool mikonid lotfan b man etela bedid.
e-mail man ooni hast k inja goftam. man sefaresh 1 website sade daram. mamnoon misham age e-mail bezanid. Leva
Leva | March 17, 2006 02:56 AM
این فیلم بین خوب و بد مرز قائل میشود. اما این مرز برای دسته بندی آدمها نیست. پروتاگونیست و انتاگونیست به شکل کلاسیک در این فیلم وجود ندارد. در عین حال خوب بد چنان مخلوط نشدهاند که همه شخصیتها به رنگ خاکستری یکدست رنگ شوند و مفهوم خیر و شر از میان برود. درون هر آدمی یک شیطان و یک فرشته هست. مرز خوب و بد از درون آدمهای فیلم عبور میکند. به نظر من، نکته منحصر به فرد فیلم همین است.
احسان اخباری | March 22, 2006 04:19 AM
یادداشتتان خواندنی بود
alimorsali | June 14, 2006 12:38 PM