اصلاً علاقه‌ای ندارم این مطلب شبیه آن غرهای روزمره‌مان که وقتی چیزی خلاف میل‌مان رخ می‌دهد، نثار زمین و زمان می‌کنیم، باشد، فقط می‌خواهم بگویم حس مزخرفی داشتم وقتی یکی از آثار برگزیده‌ی اولین و تنها سمپوزیوم مجسمه‌سازی تهران را در میدان شعاع دیدم که مفتخر شده بود به یک یادگاری زیبا از یک عزیز هم‌وطن با اسپری قرمزرنگ. و امروز که ماجرا را به برگزارکننده‌ی همان سمپوزیوم گفتم و سکوت غم‌انگیزش را دیدم، حس مزخرفم بیشتر شد.

آن مجسمه‌ی حالا دیگر تبدیل به اینستالیشن شده، نامش پیش از این «خورشید تمدن» بود و وارول توپاج (اهل ترکیه) آن را طراحی و ساخته بود. فقط امیدوارم دیگر هیچ‌وقت گذرش به تهران و میدان شعاع نیفتد که بی‌شک حس مزخرفش با حس مزخرف من متفاوت خواهد بود.

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز