واکنشهایی که پس از بیانیهی جمعی از کاریکاتوریستها مبنی بر شرکت نکردنشان در دوسالانهی نهم رخ داد، فارغ از برداشتهای سیاسی و اجتماعی آن، یک نکتهی مهم در خود داشت و آن هم مرزبندیِ میانِ اکثریت فعالان این حوزه با تنها نهاد شبهِ صنفیشان، خانه کاریکاتور، بود. نکته اینجاست که در غیاب صنفِ کاریکاتوریستها، چرا خانه کاریکاتور نتوانسته است در عمر ۱۲-۱۳ سالهی خود به کارکردی فراتر از یک گالری و آموزشگاه دست یابد. و چرا در این شرایط، باید چنین فاصلهی بعیدی میان دو طیف باشد. شاید قیاس این نهاد با دیگر نهاد مشابهش کمکی برای پیدا کردن پاسخ این سوال بکند.
خانه سینما نهادیست مرکب از اصناف فعال در حوزهی سینما که مثل هر نهادِ صنفی دیگری، با هدف حفظ منافع گروهی شکل گرفته است. همین مسیرِ از پایین به بالا در شکلگیری این نهاد در کنار هوشمندی مدیران خانه سینما در جدا کردنِ دخل و خرجشان از سازمانهای دولتی، باعث شده است این مجموعهی صنفی، بدل شود به مهمترین نهاد سینمایی در خارج از قلمروی دولت. از طرفی این نگاه مدیریتی در خانه سینما موجب شده است در طی سالیان گذشته، مدیران دولتی نیز اعتمادشان به این نهاد بیشتر شده و اختیارات خود را بهتدریج به این سازمان منتقل کنند. به این دلیل ساده و منطقی که فعالان هر حوزه، خیر و صلاح خود را بهتر از هر کس دیگری میدانند و میشناسند.
اما خانه کاریکاتور مسیری کاملا برعکس طی کرده است. حیات خود را وامدار یک نهاد دولتی (سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران) است و بودجهش هم طبعا از همین مسیر تامین میشود. از طرف دیگر مدیریتِ این نهاد، نظارتِ روشن و مستمری را بالای سر خود نمیبیند، در حالیکه هیات مدیره و مدیرعامل خانه سینما هر دو سال یکبار توسط مجمع عمومی انتخاب میشود و باید پاسخگوی آنها باشند. حتی تلاشِ مدیران پیشین سازمان فرهنگی و هنری برای تشکیل هیات امنای خانه کاریکاتور، پس از حدود یکسال تشکیل جلسات این هیات، به فراموشی سپرده میشود. در چنین شرایطی بدیهیست که نظامِ ارزشگذاری صحیحی برای فعالیت مدیر یک مجموعه یافت نمیشود و نهاد مذکور بهواسطهی اینکه قدرتگرفته از اجزای خود نیست، پاسخگوی مطالبات آنها نیز نخواهد بود.
با این وصف میتوان بهسادگی دریافت که چرا کاریکاتوریستهای ایرانی جزو معدود شاغلانی هستند که هنوز صنفی برای پیگیری منافع و دفاع از حقوق خود ندارند. علاوه بر این میتوان به پاسخ سوال ابتدایی هم رسید که چرا میان فعالترین کاریکاتوریستهای ایرانی و تنها نهاد رسمی که نام این صنف را بر خود دارد، چنین فاصلهای شکل میگیرد. و چرا در این سالها مدیریتِ بدون تغییر این نهاد نتوانسته است مجموعهی تحت نظارت خود را به سطحی بالاتر از یک گالری و آموزشگاه متوسط ارتقا دهد؟
حرفِ این نوشته این نیست که چرا یک گروه با گروهِ دیگر بر سرِ عملی اختلاف نظر دارند، پرسش اینست که چرا خانه کاریکاتور نتوانسته است بدل به نهادی شود که فعالان این حوزه در آن جمع شوند و خیر و صلاح خود را به بحث بگذارند. اصلا چرا این نهاد باید خودش یک طرف دعوا باشد؟
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز