خوشبختانه چند روز پيش تونستم بالاخره «گاوخونی» مدرس صادقی رو بخونم. کتاب عجيبی بود، مخصوصا نثرش که بهشدت حس يه فضای وهمآلود ميان خواب و بيداری رو القا میکنه. يکجوری داستان روايت میشه که انگار نويسنده (يا راوی داستان، چون سرتاسر داستان از زبان اول شخصه) بدون هيچ فکر قبلی و بدون منظم کردن افکارش فقط شروع کرده به حرف زدن و در 95صفحه کل زندگيش رو توی ذهنش در مرز خواب و بيداری دوره کرده. فقط حيف که اول فيلم افخمی رو ديدم و بعد کتابو خوندم. پيشنهاد میکنم قبل از ديدن فيلم، کتابو بخونين.
اين قسمت از کتاب (و البته فيلم) هم برام خيلی عجيب غريب بود:
"... من آرزو داشتم پدرم...
من آرزو داشتم پدرم...
من آرزو داشتم پدرم میمرد.
و حالا که مرده بود ديگه هيچ آرزويی نداشتم..."
ديروز يه مطلبی در شرق چاپ شده بود که ترجمه ای بود از مطلبی درباره کيل بيل به قلم دنيل مندلسون. اين تيکه اش خيلی جالب بود برام:
"...ديدن فيلم هاي تارانتينو و بيش از همه بيل رو بكش مانند آن است كه در اتاقي با آدمي گير افتاده باشيد كه لحظه اي از حرف زدن در مورد تكه هاي باحال فيلم هايي كه ديده است دست برنمي دارد. اگر شما هم جنون او را داشته باشيد اين اتفاق سرگرم كننده اي است، وگرنه او به نظرتان آدم كسل كننده اي خواهد آمد."
[متن کامل]
من اون كتابو نخوندم...اما اصلا تو هر موقعيتي هم كه اين حرفو زده باشه...از اون آدم خوشم نمي آد...الهي كه خودش هم بميره!آدم انقدر بي جنبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به همين راحتي....حتي نپرسيدند آي مردم!!!!روزنامه محبوب شما كدام است؟؟؟فقط دهانشان را بستند....اگر اين توقيف موقت ادامه پيدا كنه عمق فاجعه است!
سلام از اينكه وبلاگ شما را پيدا كردم..خوشحالم..با اين وبلاگ از طريق لينك خورشيد خانوم اشنا شدم...اما كتاب..اما فيلم...خوشحالم.
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز