ارباب حلقه ها رو خيلی دوست دارم. واقعا هم دوست داشتنيه. اينکه اون حلقه لعنتی رو ميده دست يه هابيت کوتوله و ولش ميکنه وسط يه عالمه ماجرا و خطر و حادثه و جنگ و درگيری و هزار ويک کوفت و زهرمار ديگه ...

9aug03.jpgواقعا لذتبخشه اينکه قهرمانهاش آدمهای تر و تميزی نيستن و ميتونی از پشت شيشه مانيتور هم بو گند عرقشون حس کنی، دستهای کثيفشونو ببينی و لباس های پاره پوره شون رو لمس کنی، مزيت خيلی بزرگيه. خسته شدم از اين نئو ی اتوکشيده ی شق و رق که انگاری تو جيبش هميشه يه تيغ ژيلت داره و تا کارگردان کات ميده ريشاشو ميزنه. وقتی دوربين چهره ی آرون رو نشون ميده، عشقش به آراگورن رو می تونی توی تمام سلولهای صورتش حس کنی و به ترينيتی روزی صدبار لعنت می فرستی که از پشت اون عينکهای مسخره عاشق نئو شده. اما مهمترين حسن ارباب حلقه ها نسبت به ماتريکس يه چيز ديگه اس، اينکه قدم به قدم فرودو بيشتر به ناتوانی خودش پی می بره و هر 10 دقيقه يه بار به سام ميگه که ديگه نمی تونه ادامه بده، اينکه آراگورن با تمام قدرتش ميدونه که به تنهايی هيچی نيس و همش به فکر جمع آوری نيرو از اينور و اونوره، اينکه گندالف جادو جمبل نمی کنه و اولين نفره که به صف دشمن می زنه... از اين صريحتر نمی شه گفت که دوران قهرمان پروری و « the one » بازی (قابل توجه عشاق ماتريکس) گذشته و الان زمان نشستن به انتظار معجزات نيست. از يه فيلم خوب چيز ديگه ای هم بايد بخوايم؟

salam.khoone jadid mobarak.omidvaram inja safhe moafagi dashte basi.payande bashi.

agha mooobarake ... tabrik ,,,,

دير آمدي اي نگار سرميت ... زودت ندهم هرگز از دست ( يا يه چيزي تو همين مايه ها )

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز