روی جلد کتاب"عادت می‌کنيم" داستان روان و ساده‌ای‌ست که خيلی راحت خونده می‌شه. اصلا از کتاب‌ها و داستان‌ها و همچنين فيلم‌هايی که اصل اصيل داستان‌گويی رو به‌خوبی رعايت می‌کنن، خوش‌ام می‌آد. مهم‌ترين خصوصيت کتاب جديد زويا پيرزاد هم همينه و البته رئاليسم‌اش که توی تهران معاصر می‌گذره و همه‌چيزش مثل تهران همين سال‌هاست.
زنی که از همسرش جدا شده و به‌همراه دختر و مادرش زندگی می‌کند، کار می‌کند، داد می‌زند، خسته می‌شود، عاشق می‌شود، غذا می‌خورد، رانندگی می‌کند، تيکه می‌اندازد و يک زن ميانسال به‌شدت معمولی‌ست از طبقه متوسط که دختر 19 ساله‌اش وبلاگ دارد و مادرش عاشق مهمانی‌های اعيانی و صحبت درباره آباء و اجدادی که به‌زور به قاجار متصل می‌شوند.

"عادت می‌کنيم" دومين رمان زويا پيرزاد پس از رمان محبوب و پر سر و صدای "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم" است که همين چهار، پنج روز پيش توسط نشر مرکز در پنج هزار نسخه منتشر شد. همان‌طور که گفتم کتاب خوش‌خوانی‌ست و اگر کتابخون حرفه‌ای باشيد بيشتر از يک روز وقت نمی‌برد. مطمئنا اين کتاب هم مثل رمان قبلی‌ش اثر پرفروشی می‌شه، شک نکنيد.
زويا پيرزاد رو دوست دارم به‌همون دلايلی که پدرام نوشته؛ يک آدم بی سر و صدا و بی‌حاشيه که فقط کار خودش رو می‌کنه.

پی‌نوشت: کتاب‌فروشی نشر مرکز توی خيابان فاطمی، خيابان باباطاهر است. اگر گذارتان اون‌ورها افتاد و جلد لاجوردی کتاب رو ديديد بخريدش. ضرر نمی‌کنيد.

سلام
حميدرضا جون ممنون به خاطر اينکه اين همه فيلما و کتاباي خوب معرفي ميکني بخصوص اين يکي که از مدت ها پيش منتظرش بودم من که ديگه هر کتابي و معرفي ميکني فرداش بايد برم و حتما بخرمو بخونمش.
بازم ممنون ايشالا هميشه موفق باشي.

سلام و اردت . قيمت كتابها و مخصوصا اين كتاب خيلي بالاست . گر چه از نظر ارزشي خيلي هم پايينه .

حالا دیگه ایده می‌دزدی؟! ...
گولبولت

منتظر اومدن كتابش هستيم!

به نظر من بد بود.به نظرم این همه جا داشت زویاپیرزاد نمیدونم چرا نشد..نمیدونم قضیه اینه که"نشد" یا "نتونست" ولی به هر حال به نظرم خوب نبود.عین یه نمایش میموند که نیگاش کنی و حسی نداشته باشی بهش.یا درگیرش که میشی و توش که غرق میشی یهو به خودت بیای که چرا غرق شدم توش اصن ارزش نداشت.من با کتابای قبلیش همذات پنداری کردم ولی با این یکی نشد.چندبارم از شخصیتای داستانش و پرداختای نویسنده بهشون و جزئی گویی های احمقانه ش اونقد عصبانی شدم که تصمیم گرفتم نخونمش دیگه.تو کتابای قبلیش "جزئی گویی" نبود اسم نوشته هاش ولی تو این یکی هست انگار.تو کت آدم نمیره.مث یه نمایش که حسی نداشته باشی بهش فقط نیگاش کنی و بعدم پاشی بری خونه ت شام بخوری بخوابی.نه که خوشم نیاد ازش ، به نظرم خیلی جا داشت زویاپیرزاد خیلی بیشتر..حالا یا نشد یا نتونست..

فكر كنم تا حالا صد جا خوندم كه اين كتاب خوبه!! اينجا آخرين جاست و من فردا شنبه ميرم كه پولم رو حروم كنم!!!! موفق باشي.

امروز كتاب رو از شهر كتاب نياوران گرفتم.دارم ميخونم.به نظر جالب مياد

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز