استخوان خوک و دست‌های جذامی استخوان خوک و دست‌های جذامی
مصطفی مستور
نشر چشمه
82 صفحه
800 تومان
"اگه روزی زن‌ها بخواند از اين‌جا برند، تقريبا همه‌ی ادبيات و سينما و هنر دنيا رو بايد با خودشون ببرند..." ـ از متن کتاب

«استخوان خوک و دست‌های جذامی» داستان آدم‌هايی‌ست که کنار هم زندگی می‌کنند و بی‌توجه به هم برای زنده ماندن دست و پا می‌زنند. مهم‌ترين مشخصه‌ی کتاب هم در همين روايت موازی داستان‌های متعددش است. يکی داستان دانيال و مادر پيرش است که با هم زندگی می‌کنند و مهم‌ترين و جذاب‌ترين مونولوگ‌های نويسنده از دهان او درمی‌آيد، ديگری ماجرای محسن سپهر است که به تازگی از همسرش جدا شده و با دخترش دُرنا زندگی می‌کند و می‌فهمد همسر سابقش باردار است، سومی داستان دانشجوی عکاسی‌ست که قرار است نامزدش از فرنگ برگردد و با هم ازدواج کنند، ماجرای بعدی داستان فاحشه‌ای به‌نام سوسن است که يک شب با شاعری جوان آشنا می‌شود، پنجمين داستان روايت زندگی چند خلافکار است که برای کشتن يک پيرمرد سرمايه‌دار نقشه می‌کشند، داستان بعدی درباره‌ی چند دختر و پسر است که از يک مهمانی با هم آشنا می‌شوند و کم‌اهميت‌ترين شخصيت‌های داستان هستند و داستان آخر حول زندگی دکتر مفيد و همسرش افسانه می‌گردد که پسر ده ساله‌شان سرطان خون دارد.

کتاب به شيوه‌ی محبوب اين سال‌ها نوشته‌ شده؛ روايتی دايره‌وار و ماجراهايی تودرتو. اگر هم اهل سينما باشيد می‌توانيد نمونه‌های مشابه متعددی برای‌ش پيدا کنيد، مانند همين فيلم «تصادف». اما اين دليل نمی‌شود که کتاب بدی باشد. به‌نظرم مهم‌ترين نکته‌ی «استخوان خوک و دست‌های جذامی» در اشراف نويسنده به داستان‌هايش بوده و تکنيکی که برای روايت انتخاب کرده. درخشان‌ترين فصل کتاب هم آخرين فصل‌اش است که برخلاف فصل‌های آرام اوليه، روايت تند و منقطعی دارد که البته اين تغيير سرعت هوشمندانه و به‌تدريج در دل داستان قرار گرفته است. ديگر نکته‌ای هم که در داستان به چشم می‌آيد نگاه سينمايی مستور است. حتی جايی در ميانه‌های داستان، آشکارا اين علاقه‌اش به سينما را بيان می‌کند:
"ستون کتابانگار ساختمانی بلند که زلزله يا انفجار مهيبی آن را سست کرده باشد، لرزيد و بعد، گويی با حرکت آهسته فيلم‌برداری شده باشد، فرو ريخت."

اگر هم نظر من را می‌خواهيد، با تمام احترامی که برای مستور و اثر جذابش قائل‌ام، می‌گويم که کتاب به‌شدت تحت تاثير «ده فرمان» کيشلوفسکی‌ست. چه به لحاظ بستر ماجراها که در يک مجموعه مسکونی می‌گذرد و درباره‌ی آدم‌هايی‌ست که کنار هم زندگی می‌کنند و يکديگر را نمی‌شناسند و چه به لحاظ مضمون و محتوای آنها. اما با اين‌حال توصيه می‌کنم حتما در اين روزها که فرصت داريد اين کتاب کم‌حجم را بخوانيد. مخصوصا که محمد رحمانيان هم اين‌روزها در حال نوشتن فيلم‌نامه‌ای اولين فيلمش براساس «استخوان خوک و دست‌های جذامی»‌ست.

البته که بدون زن ها دنیا باید بی خیال هنر شود;)

http://kolietanha.blogfa.com/

سلام. من هم به دلیل همین تصویر سینمایی اثر اون رو دوست دارم. راستش هفته های پیش هم مستور برای تحلیل فیلم ده فرمان کیشلوفسکی به اتفاق مجتبی راعی به سینما چهار دعوت شده بودند. خودت که بهتر درجریانی! بگذریم. اومدم ازت یه سوالی بپرسم. اگه راهنمایی ام کنی ممنون می شم. راستش من تو بلاگ رولینگ لینک وبلاگهای مورد علاقه ام رو گذاشتم اما به دلیل فیلترینگی که هست و من هم فیلتر شکن ندارم نمی تونم بفهمم کدون وبلاگها آپدیت شده. این درحالی یه که وقتی میام تو وبلاگ تو یا پرستو یا کیوان با وجودی که از فیلتر شکن استفاده نمی کنم می تونم لینکهای به روز شده رو ببینم. می تونی راهنمایی ام کنی که چکار کنم؟

عیدت مبارک!

سال نو مبارک :)

نوروزت مبارک حمید رضا جان

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز