چند ماهیست به اين نتيجه رسيدهم که هفت را بايد يک شماره در ميان خواند. يعنی يک شمارهش خيلی خوب و خواندنیست و شمارهی بعدیاش چنگی به دل نمیزند. در واقع فکر میکنم هفت بايد دوماهنامه میشد و نه ماهنامه!
با توجه به اين موضوع و شمارهی نهچندان جالب ماه پيش، شماره هيجدهم هفت را بهشدت توصيه میکنم؛ گفتگوی خواندنی طالبینژاد با ايرج کريمی و مطلبی از فرزاد پورخوشبخت با عنوان "دختر کشتزار خوشه میچيند" دربارهی فيلم «چند تار مو» در کنار مصاحبه با مهتاب نصيرپور، چند مطلب دربارهی Before Sunset ساختهی Richard Linklater و نوشتهای از حميدرضا صدر دربارهی وودی آلن و فيلمهايش با عنوان "زنده بمان وودی، زتده بمان".
گفتگو با ايرج کريمی را هم حتما بخوانيد. بزرگترين حُسن ايرج کريمی جدا از نگاه جذاب و منحصربهفرد و همچنين سواد زيادش، بیادعايی اوست و اينکه مثل بعضی از منتقدان فيلمساز، عقايد و نظرات دوران نقدنويسیاش را فراموش نکرده و از همه مهمتر مثل «بعضیها» ـ که زشت است با دست نشان دهم ـ از هر فرصتی برای بد و بيراه گفتن به نسل بعد از خودش استفاده نمیکند! مثلا آنجا که طالبینژاد از تدوين فيلم آخرش و ريتم کند آن خرده میگيرد، خيلی ساده اعتراف میکند که خودش هم علاقهای نداشته فيلم را تدوين کند:
"... موضوع خودشيفتگی نيست. ولی مساله ناشی از بنيهی ضعيف مالی ما بود. چون واقعا نداشتيم چند ميليون بدهيم يک تدوينگر حرفهای بيايد فيلم را تدوين کند. اين است که خودم دست به کار شدم."
بعد از پايان اکران خيلی خيلی کوتاه «چند تار مو» و اعتراض کريمی به اين شيوهی اکران شنيده میشد که قرار است دوباره فيلم روی پرده برود. بههرحال اگر دوباره پوستر فيلم را در سر در سينماها ديديد فرصت را از دست ندهيد. ايرج کريمی و فيلمهايش جزو معدود دلخوشیهای سينمای ايران هستند.
واقعآ ایرج کریمی یک استثناست بین ما ایرانی های پر مدعا.
با خط آخر يادداشتت به شدت موافقم !!!!
منم همین طور!
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز