13aug03.jpgديوانه ای از قفس پريد نبايد اينقدر بفروشه. ديالوگهای سنگين و ادبی فيلم بيشتر از اينکه در خدمت داستان و ماجرای فيلم قرار داشته باشند، انگار ميخوان که تسلط نويسنده رو به ادبيات به رخ بکشن و تو مُخ ما فرو کنن. نبايد اينقدر بفروشه بخاطر همين ديالوگها و اون ده دقيقه اعصاب خورد کن پايانی که علاوه بر کشدار بودن، سرشار از ايهام و استعاره و کلی آت و آشغال ديگه است. اما می فروشه چون تهيه کننده اش شبکه يکه و هر شبکه ای رو الان برای ديدن انتخاب کنی، قبل از اينکه تبليغ موتورسيلکت تلاش رو پخش کنه، 2-3 دقيقه ای تيزر اين فيلمو پخش می کنه.
از فيلم بدم نيومده اما خيلی هم خوشم نيومده. بهرحال وقتی سيمرغ بهترين فيلم روی شونه اش نشسته، انتظارها بالاتر ميره. فيلم هم که بعد از جشنواره و عکس العمل ها دوباره تدوين شده، دوست دارم نسخه جشنواره اش رو ببينم چی بوده؟

اين هفته، هفته منه! يه روز در ميون توی جام جم کار دارم که بنوعی جبران هفته قبله، اون هفته نامه طنز آفرينش هم که انگار از اين هفته توزيع سراسريش شروع ميشه و قراره چهارشنبه لايی روزنامه بره بيرون. کميک استريپ کاپوچينو هم که کلی ملت رو شوکه کرده! راستش اين کميکه خيلی قديميه مال 5-6 سال پيشه و دورانی که عشق جشنواره های خارجی رو داشتم. البته اين رو هم آخرش جايی نفرستادم (!) ولی ناشی از همون افکار جشنواره پسنده ديگه. خب ما هم يه زمانی کيارستمی بازی در مياورديم و برای مخاطب آن ور آبها کار ميکرديم! ولی خودم از سوژه اش خيلی راضيم، اگرچه اجراء اش يکساعته بود و هول هولکی...
از اين ماه هم مقداری از تصويرسازيهای ماهنامه گل آقا رو دادن به من، که البته هنوز مقداريش مونده و انتظار دارم شبی، نصفه شبی امير داودی زنگ بزنه بگه پاشو بيا اينا رو بکش، ده دقيقه ديگه مجله ميره چاپخونه! (تازه اين حالت عاديشه!) از اين شماره هم يکی دو صفحه تو ماهنامه دارم که يکيش معرفی فيلمهای جديد کمدی و طنز هاليووده و اون يکی هم بايد مقداری از وبگرديهام رو براشون قلمی کنم. وقتی چاپ شدن ميذارم اينجا بخونين... راستی يکی دو تا سايت خارجکی که مقاله درباره کاريکاتور داشته باشن سراغ ندارين؟ فکر کنم يه سری ترجمه اينجوری هم در آينده برای فصلنامه کاريکاتور گل آقا در راه داشته باشم که هنوز نه به داره نه به باره!
شنبه هم کلی رو مُخ دوست محمدی کار کردم که بياد يه سايت برای خودش درست کنه و کارهاشو بذاره روی شبکه. فکرکنم عمليات "جوان معتاد کنی" ام با موفقيت همراه بود! بعد از بزرگمهر، دوست محمدی دومين نفريه که توسط من داره به اين اعتياد خانمان برانداز معتاد ميشه. مانا، هر موقع جنس خواستی بهم بگو خودم رات ميدازم!
آخ آخ داشت يادم می رفت... نفيسه جان مبارکه! ايشالا عروسی بچه ها...

اولا که برو به این آدرس ولینکت رو وارد کن که وقتی آپدیت میکنی از تووبلاگ من مشخص باشه....
http://weblog.hamidn.com/
دوما خودم هم کردم اینکار رو..اما کاراز محکم کاری عیب نمیکنه...
سوماای نارفیق....خودت رو کی معتاد کرد...
چهارما واسه همه عالم وآدم وقت میگذاری غیراز بن بست دوست داشتنی...هنوز واسه من خاطره انگیزو جذابه....اگه نمیخوای ادامه اش بدی میتونی هفته ای یکبار توی همین وبلاگت اینکار رو بکنی...البته به نطر من اینکار منطقی تر وبهتره...
شاد باشی و موفق وپرکار وپولدار!!!
یا حق!

:(

سلام :) وبلاگتون مبارك :) مطالب جالبي مي نويسيد ..همه رو خوندم ...حتما فيلم فرش باد رو بايد برم ..

سلام ممنون که اومدید...مامان و فاطمه که شمال هستند من هم تا شنبه تو کیش هستم بیام مفصل باهاتون حرف دارم ...بابای فاطمه

be nazare man filme badi nabood, man 3 bar didamesh, 2 bar too jashnvare, noskheye jashvare ba in ziyad farghi nadasht , faghat akharesh ye taghirati karde bood, yani oon sedaye azani ke oon akhar pakhsh mishe alan , on moghe kootah bood va inhame kesh dar nabood va be jash masalan halate ye moje radio bood ke seda az azan be moosighiye pap taghir mikard va dar vaghe bargasht az eteghadato neshoon midad ke nemidoonam sansoor shode ya khode kargardan oono hazf karde, ama kolan man aghlabe kasayi ke didam filmo didan migan bademoon nayoomad ama sangin bod, shayadam chon man 3 bar didam khosham oomad,

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز