صحنه ابتدايی فيلممنصور و کامران و آيدا نماينده تمام هم نسلهای من هستند. تمامشان و نه اکثريتشان. تک تک ما در همين سه شخصيت خلاصه می شويم. آقای آلن و آقای کامو ؛ اجازه دهيد اين بار (فقط همين يکبار) يک حکم کلی بدهم، نفس عميق حديث نفس تک تک همنسلان من است. خستگی، تنهايی، بی هدفی، بی هويتی و هزار گند و کثافت ديگه که توی فيلم موج می زند، از جای ديگری نيامده است، فقط کافيست به دور و برمان نگاه کنيم. کامران که در ابتدای فيلم در آب غوطه ور است يک نفر نيست، نماينده يک نسل است که بيهدف برای خود دست و پا می زند. کامران با که لج می کند؟ برای چه دست به اعتصاب غذا زده است؟ چرا شبها را تا صبح با يک پاکت سيگار سر می کند؟ او دارد تقاص يک اشتباه کوچک را ميدهد، اشتباه کوچکی که مادرمان (حوا را می گويم) با چشيدن طعم يک سيب مرتکب شد. اشتباه کوچکی بود اما گاهی اوقات نميتوان ناديده اش گرفت. می رسم به انتهای فيلم که ديوانه ام می کند. ماشينی در سد سقوط کرده است، ماشين به مسير خود در مه ادامه ميدهد و در جايی ديگر مطمئنا آن نيز به دره ای سقوط می کند و از پی آن ماشين ديگری خواهد آمد و اين دور مکرر ادامه دارد...
فيلم تمام می شود، با موسيقی زيبای پايانی از سينما خارج می شوم. دختر به پسر همراهش می گويد: تو گفتی بريم نفس عميق. روشنايی بيرون چشمم را می زند.

موخره: اين يادداشت را به حساب يکساعت پياده روی بعد از تماشای فيلم بگذاريد در خلوتی عجيب در يک روز پاييزیِ ابری...

تکميل::
صفحه ويژه فيلم در سايت جشنواره ونکوور – مرسی از آسمان آبی
نوشته رضاشکراللهی درباره فيلم
نوشته دامون درباره فيلم
مطلب سينمای ايران کاپوچينو درباره فيلم
نفس عميق به روايت وبلاگ نويس ها

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز