حالا که بيشتر فکر می‌کنم می‌بينم بی‌انصافی‌ست که از «به‌نام پدر» ايراد بگيريم و بگوييم شخصيت‌های بی‌مايه و فيلم‌نامه‌ی سست و بی‌در و پيکرش نتوانسته‌اند داستان را درست روايت کنند، چون اصلا هدف حاتمی‌کيا روايت داستان نبوده. اصلا داستان و روايت در فيلم مهم نيستند که حالا ما بخواهيم درباره‌ی ضعف‌شان صحبت کنيم. تمام اتفاق‌ها و مقدمه‌چينی‌های نيمه‌ی اول فيلم برای رسيدن به چند لحظه‌ی کوتاه بوده تا قهرمان محبوب حاتمی‌کيا دربرابر چند پرسش قرار بگيرد و اين بار برخلاف هميشه جوابی نداشته باشد تا حاتمی‌کيا بتواند داد بزند که عوض شده است. پررنگ‌ترين و روشن‌ترين شعار شعاری‌ترين فيلم او همين جمله است؛ اينکه او ديگر از جنگ، در معنای عام، دفاع نمی‌کند و «به‌نام پدر» اولين فيلم ضدجنگ واقعی اوست.

با در نظر گرفتن اين مساله ديگر به‌نظرم مهم نيست که او بدترين فيلمش را ساخته و در آن حتی نتوانسته به استانداردهای يک ملودرام معمولی نزديک شود؛ کاری که در ضعيف‌ترين آثارش هم تقريبا از عهده‌ی آن برآمده. بزرگ‌ترين علت آن هم به‌نظرم شتاب‌زدگی و سرعتی‌ست که در ساخت فيلم وجود داشت و حاتمی‌کيا بعد از ماجراهای «به ‌رنگ ارغوان» ترجيح داد خيلی زود دوباره پشت دوربين بايستد. از همه بدتر اينکه هم نويسنده است، هم کارگردان و هم تهيه‌کننده.

حاتمی‌کيا يکی از تکنيکی‌ترين کارگردان‌های سينمای ايران‌ست. بهترين فصل فيلم آخرش هم به‌نظرم جايی‌ست که قهرمان داستان سوار بر موتور وقتی که دارد از دست آن دو کاراکتر اضافی فرار می‌کند، تعادلش را از دست می‌دهد و زمين می‌خورد. همين سکانس يک دقيقه‌ای با آن تدوين و اجرای حسابی‌اش نشان می‌دهد که کارگردان چه‌قدر خوب ابزار سينما را می‌شناسد و آنها را در مشتش دارد. اما بدی ماجرا اين‌جاست که حاتمی‌کيا اين قدرتش را دارد فدای شعارها و حرف‌هايش می‌کند و ترجيح می‌دهد حتی داستان و روايت هم پای آن حرف‌ها قربانی کند. از اين نظر تهمينه ميلانی شبيه‌ترين کارگردان ايرانی به حاتمی‌کياست، مخصوصا اگر «به‌نام پدر» را مبنای اين قياس در نظر بگيريم.

دقیقا فکر می کنم ایراد فیلم همین شتابزدگیِ که گفتی. موضوع فیلم خیلی جای پرداخت داشت ولی این فیلمی که از حاتمی کیا دیده شد هر کارگردان معمولی یا حتی کارگردان های سریال های تلوزیونی هم میتونستن بسازن! منظورم اینه که روح کارگردان یا برتریش در به نام پدر دیده نمیشد؛ بجز البته نمادهاش که همانا بازیگرها و بعضی دیالوگ ها و حالات تکراری باشن.

البته اگر یک نفر تا آخر فیلم صبر کنه و پا نشه بره دستشویی یه صحنه خیلی خوب دیگه هم می بینه در آخر فیلم! صحنه ای که داد می زنه: ماجرا همچنان باقیست ... متاسفانه!

سلام،
تشبيهِ حاتمی‌کيا به ميلانی خيلی درست بود.
واقعاً بدترين فيلمی بود که از او ديدم.

ای گفتی ... اصولاً اثر هنری که شعار بده ارزش زیادی براش قایل نیستم ... چه باهاش هم عقیده باشم چه نه ا

فکر می کنم کمی بی انصافی باشه حاتمی کیا رو با میلانی در یک بخش قرار بدیم. فیلمهای جیغ گونه میلانی کجا فیلمهای روان حاتمی کیا کجا. خیلی کنجکاوم که این فیلم رو ببینم دوست دارم ببینم وقتی حاتمی کیا فیلم بد می سازه(به قول شما البته) چه شکلیه

حميدرضا:
منظورم کارگردانی نبود. معلوم است که ميلانی از زمين تا آسمان با حاتمی‌کيا تفاوت دارد. منظورم اين بود که هردوی‌شان سينما را پای شعارهای‌شان قربانی می‌کنند.

نمی دونم.قبول که با بعضی از فیلمهاش قابل مقایسه نبود.ولی انصافآ خیلی هم تکراری نبود.خیلی از منتقدها می گفتن تکرار آزانس شیشه ایه ،ولی من اینجا یه آدم خسته رو می دیدم که سهمشو داده بود و منتظر جوونا بود که بقیشو پیش ببرن.غافل از اینکه گردش روزگار نشونت می ده که هیچوقت تموم نمی شه.این باری که رو دوشته(وظیفه انسانی،یا هر چیز دیگه) رو حالا حالاها باید بکشی،باری که آسمون هم از کشیدنش شونه خالی کرده.من خیلی احساساتی نیستم ولی یه جاهایی خیلی درد کشیدم.اونجایی که مرتضی تو فرودگاه با اون دو نفر دعوا می کنه خیلیها تو سینما خندیدن و من از خنده اونا گریم گرفت و... البته منکر ایراداش نمی شم ولی پریشونی و دلخوری یه روح خسته و زجرکشیده رو پشت فیلم می شه دید.که شاید یه جاهایی از فیلم جواب خودش به خودش باشه... نمی دونم بقولی :هر کسی از ظن خود شد یار من.
راستی اون صدای ضربان قلب خیلی رو اعصابم بود.همون موقع خندم گرفت:)
چقدر حرف زدما؟!

حميدرضا:
ببين به‌نظرم فيلم اول بايد داستانش را درست پيش ببرد، بعد پيامی هم اگر داشت چه خوب. مشکل فيلم اين‌ست فيلم‌نامه‌ی درست و حسابی ندارد و خيلی لنگ می‌زند.
درباره‌ی ضربان قلب هم موافقم!

اقرا...اقرا...اقرابسم ربک الذی خلق...
محمد زیباتریتن نام جهان است!
!روز اعظم مبارک

موبايل سامسونگ هم در اين فيلم خوش درخشيد

فیلم به نام پدر هرچند در قیاس با آژانس شیشه ای ، روبان قرمز و ارتفاع پست چنگی به دل نمی زند اما به نوعی حکایت خود حاتمی کیاست. در همین اثر هم او به خوبی نشان می دهد کارگردان بزرگی ست اما اگر فکر می کنید حاتمی کیا نسبت به گذشته نزول کرده است منتظر " به رنگ ارغوان " باشید...

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز