غرامت مضاعف
بيلی وايلدر و ريموند چندلر
ترجمهی رحيم قاسميان
انتشارات نیلا
141 صفحه
1500 تومان
اعتراف میکنم يکی از بزرگترين لذتهای تمام زندگیم را امروز تجربه کردم، آن هم با خواندن فيلمنامهی بینظير «غرامت مضاعف». يک نوآر درست و حسابی و دقيق که برای خودش يک کلاس درس فيلمنامهنويسیست. قبل از اين هم دربارهی يکی، دو فيلمنامه از بيلی وايلدر نوشته بودم که بزرگترين حسنشان "جزئيات" آنهاست. «غرامت مضاعف» در بين فيلمنامههايی که تابهحال از او خواندهم بهنظرم بهترين مثالیست که میشود برای اين منظور زد. ترجيح میدهم از اينجا به بعد بهجای اينکه با چند صفت کلی ديگر، ذوقزدگیم را از خواندن اين اثر نشانتان بدهم قسمتی از گفتگوی ايوان مفات با وايلدر را که در انتهای کتاب آمده، نقل کنم تا خودتان بهتر متوجه شويد فيلمنامه در سينمای وايلدر از هر چيز ديگری مهمتر برايش مهمتر بوده. در اين گفتگو او بيشتر دربارهی همکاری با ريموند چندلر ـ که «غرامت مضاعف» اولين تجربهی فيلمنامهنويسیش بود ـ صحبت میکند:
" جيمز ام. کين، که رمان فوقالعاده موفق «پستچی هميشه دو بار زنگ میزند» را نوشته بود و [آن روزها] روی دور بود قصهی کوتاهی نوشته بود در دو، سه، يا چهار بخش برای مجلهی ليبرتی بهنام «غرامت مضاعف»؛ قصه در بافت و حتی در مضمون طنينی بود از پستچی هميشه دو بار زنگ میزند... فرستاديم پی آقای چندلر و او آمد دفتر آقای سيستروم. تا حالا توی هيچ استوديويی پا نگذاشته بود؛ هيچوقت سر فيلمی کار نکرده بود؛ از هيچ چيز خبر نداشت. سيستروم ازش خواست قصه را بخواند. او هم خواند و برگشت و جواب مثبت داد، دوست داشت اين کار را بکند؛ میشد برايش توضيح بدهيم فيلمنامه چهجور چيزیست؟
... برای آدمی (چندلر) که رماننويس بود داشتن همکار چندان معمول نبود. بعد تکرار کرد که هزار دلار میخواهد. ما گفتيم «اون هزار دلار کوفتی رو بیخيال شو. قراره هفتصد و پنجاه تا بگيری.» او هم گفت «هفتصد و پنجاه تا؟ من برا هفتصد و پنجاه تا کار نمیکنم.» ما گفتيم «نه، آروم باش، هفتهای هفتصد و پنجاه تا. فقط آروم باش، قراره هفتهای هفتصد و پنجاه تا بگيری.» او هم گفت «هاه، واقعا؟ يعنی دو سه هفتهای طول میکشه؟» ما هم گفتيم «نه، چهارده هفته! شما نمیدونين فيلمنامه چهطور نوشته میشه.»"
همانطور که خود وايلدر هم در اين مصاحبه گفته چيزی که بيش از همه باعث شده آنها سراغ چندلر بروند ديالوگهای کوبنده و بینظير داستانهای او بوده؛ چيزی که مشخص است خيلی خوب به «غرامت مضاعف» هم سرايت کرده و اصلا بزرگترين عامل جذابيت داستان همين ديالوگها و توصيفهای صحنهش است.
"نه، والتر، هيچوقت عاشقت نبودم. نه تو و نه هيچکس ديگه. من قلب فاسدی دارم. درست همونجور که خودت گفتی ازت سوءاستفاده کردم. تو رو فقط برای نقشههام میخواستم ـ تا يه لحظه پيش که ديدم عاشقتم. فکر نمیکردم همچه احساسی بياد سراغم."
مرتبط:
[عشق روسی | دربارهی «نينوچکا»]
[هولمز عاشق، هولمز تنها | دربارهی «زندگی خصوصی شرلوک هولمز»]
وايلدر=لذت. حالا ميخواد فيلمي ازش ببيني، يكي از فيلمنامههاشو بخوني و يا حتي حرفي ازش بخوني يا بشنوي... به نظرم بهترين فيلم او «تعطيلي از دست رفته» ست. فيلمنامشو هنوز نخوندم. همين روزهاست كه برم سراغش. فكر ميكنم كه شما هم هنوز نخوندينش. كه اگه اينطور بود، حتما يه چيزي مينوشتيد دربارش. حتما اگه خونديش (كه شك ندارم ميخونيش) دربارش بنويس مثل هميشه.
"مارکسیسم رفیق نوابی در فاز فکاهی"
http://apis.blogfa.com
salam hamid khan, man yeki do rooze pish be adrese gmail e shoma name ee ersal kardam age mohabbat konin va havab bedin mamnoon misham
movafagh o pirooz bashin
رمان پستچی ...واقعا فوق العاده س.راستی من نمی دونستم که قضیه ی فیلمنامهه اینجوریه. ایول خیلی جالب توضیح دادی. راستی لینکت کردم
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز