«تقاطع» را دوست ندارم؛ به اين دليل ساده که کارگردان و تدوين‌گرش اصلا شناخت و آگاهی کاملی نسبت به نوع روايت فيلم‌شان نداشته‌اند و مثل ملودرام‌های دهه 60 با آن برخورد کرده‌اند. فيلم‌نامه‌ش هم يک ايراد بزرگ دارد و آن هم اين‌ست که می‌خواهد "پيام اخلاقی" بدهد و خب، هيچ‌چيز بدتر از داستانی نيست که به قصد نصيحت کردن نوشته می‌شود.

اگر جدی‌تر بخواهم درباره‌ش صحبت کنم بايد بگويم داستان فيلم دير شروع می‌شود. يعنی نيم ساعت از فيلم گذشته و هنوز داستانی برای شما پررنگ نشده تا بخواهيد آن را دنبال کنيد. به‌نظرم نويسنده و کارگردان آن‌قدر مرعوب روايت‌های موازی داستان‌شان و شخصيت‌های متعدد آن بوده‌اند که يادشان رفته شخصيت‌های تازه‌ای که تا انتهای فيلم، هر پنج دقيقه يک‌بار به فيلم اضافه می‌شوند، برای نگهداشتن تماشاگر روی صندلی جذاب نيستند. چيزی که تماشاگر را روی صندلی نگه می‌دارد روابط بين شخصيت‌هاست، نه چهره‌های تازه.
اگر اينجا می‌خواهيد به‌عنوان مثال نقض از «21 گرم» و آن نيمه‌ی آغازين گيج‌کننده‌ش استفاده کنيد، پيشنهاد می‌کنم يک بار ديگر آن فيلم را ببينيد. چون 21 گرم تنها سه شخصيت محوری داشت و يک خط داستان اصلی. علاوه بر اين 21 گرم پرش‌های زمانی دارد که کنجکاوی مخاطب را تحريک می‌کند و باعث می‌شود تا نيمه‌ی دوم فيلم که داستان سر و شکل می‌گيرد از جايش تکان نخورد. اما اينجا علاوه بر اينکه با شخصيت‌های بيشتری و داستان‌های متعددی مواجه هستيم، که هيچ‌کدام‌شان هم پررنگ نمی‌شوند، چيزی برای کنجکاوی وجود ندارد. مشکل هم همان است که بالاتر گفتم؛ داستان دير شروع می‌شود. حالا فرض کنيد که فصل مرکزی سقوط ماشين همان ابتدای فيلم و در ده دقيقه‌ی ابتدايی رخ می‌داد و باقی صحنه‌ها، بدون رعايت ترتيب زمانی‌شان، بعد از آن قرار می‌گرفت. هم تماشاگر مرعوب داستان می‌شد و می‌خواست سر از ماجرای تصادف در بياورد و هم ظاهر فيلم شباهت بيشتری پيدا می‌کرد با نمونه‌هايی که از روی آنها ساخته شده است.

پايان فيلم هم محکم‌ترين دليلم برای نوشتن آن چند خط ابتدای مطلب است؛ يک پايان کلاسيک تلويزيونی که در آن تکليف همه‌ی شخصيت‌ها روشن می‌شود، آن هم برای فيلمی که روايتش مدرن است. تنها چيزی که در اين جمع‌بندی نهايی از آن غفلت شده بود و پيشنهاد می‌کنم سازندگانش قبل اکران به فيلم اضافه کنند صدای يک روای‌ست که روی چهره‌ی معتمدآريا بگويد: "و سال‌ها به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند..."

[عشق هم عشق‌های قديم؟ | نوشته‌ی پرستو درباره‌ی فيلم]
[تقاطع را ببينيد | چندگانه]

به عنوان یک خواننده ربط 21 گرم و ماجرای فیلم را به تقاطع نفهمیدم. اصلا واضح نیست. هیچ کدام از ما تقاطع را ندیدم.

منظورم این بود که اگ رتوضیح می دادید تا اینقدر مبهم نباشد فکر کنم خیلی بهتر می شد.

جناب دوست سپاسگذار می شوم اگر به خبر گرامی داشت عمران عزیز لینک بدهید تا دوستان بیشتری مطلع شوند سپاس

جالب بود . مخصوصا آخرش

سلام! چیزکی درباره‌ی تقاطع نوشتم. خوشحال می‌شم بخونین.
http://chandganeh.blogspot.com/2006/10/blog-post_18.html

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز