اين چند روز چند نفر ازم درباره داستان و روايت پيچيده ساعتها سوال کردن، اون موقع هم تازه اکران شده بود يادمه خيليها با خط داستانی اش مشکل داشتن، گفتم توی يه پست کاملا درباره اش توضيح بدم بد نباشه.

فيلم براساس رمان پرفروش "ساعتها" نوشته مايکل کانينگهام ساخته شده است، رمانی که برای نويسنده اش جايزه معتبر پوليتزر را به ارمغان آورد. فيلم با ديالوگهای ويرجينيا وولف بر روی صحنه خودکشی اش در سال 1941 آغاز می شود، اما داستان در سه برهه زمانی متفاوت و سه شخصيت مجزا پيش می رود. داستان اول درباره ويرجينيا وولف سال 1923 است که درحال نوشتن رمان "خانوم دالووی" با ماجراهای آن کلنجار می رود. داستان دوم در سال 1951 روايت ميشود و لورا براون را بهنگام مطالعه "خانوم دالووی" و تاثيرات کتاب بر روی او نشان می دهد. پاره سوم داستان، کلاريسا وُن سال 2001 در نيويورک است که قصد دارد برای دوست نويسنده اش که مبتلا به بيماری ايدز است جشنی برپا کند.
تمامی اين سه داستان بطور موازی و با تدوين فوق العاده زيبايی درکنار هم روايت ميشوند و اگرچه فيلم با صحنه خودکشی وولف آغاز می شود و دوباره با همين صحنه به پايان می رسد، اما کاملا در ستايش زندگی و زنده ماندن است. وولف که پيش از نگارش اين رمان دو بار قصد خودکشی داشته، تحت نظارت پزشکان در دهکده ای حومه لندن زندگی می کند و اجازه خروج از آنجا را ندارد، اوج بازی نيکول کيدمن به نقش وولف جايی است که او دلزده از محيط دهکده در ايستگاه قطار به جروبحث با همسرش می پردازد. بينی بزرگ شده کيدمن و نحوه حرکت و ادای جملات او بهمراه حالت سرد و عبوس چهره اش، باعث شد که او برای ماندگارترين نقش دوران بازيگری اش تابحال، اسکار بهترين بازيگر نقش اول را کسب کند.
ماجرای لورا براون (جولين مور) از جايی شروع ميشود که او قصد دارد برای تولد همسرش کيکی بپزد، اما تاثيرات کتاب باعث ميشود او حتی به قصد خودکشی از منزل خارج شود و پس از گذاشتن پسرش نزد يکی از همسايه ها، به هتلی پناه برد. اما او از اين عمل پشيمان می شود و به دنبال پسرش می رود.
ماجرای سوم، کلاريسا ون (مريل استريپ) را نشان ميدهد که قصد برپايی جشنی برای دوستش دارد. دوست او (که همان پسر لورا براون است) با بازی مسحور کننده اد هريس، نويسنده ای مبتلا به ايدز است که پيش از اين با کلاريسا روابطی عاشقانه داشته است و بعلت تشابه اسمی کلاريسا و خانوم دالووی، او را Mrs.Dallovay صدا ميکند. (نام کوچک خانوم دالووی، کلاريساست.) سرانجام ريچارد که بخاطر بيماری اش اميدی به زندگی و حضور در جشن ندارد، خودکشی می کند و از پنجره آپارتمانش به بيرون می پرد. پس از اين لورا براون که حالا پير شده به منزل کلاريسا می رود و برای ما می گويد پس از تولد دومين فرزندش، خانواده اش را ترک کرده و در شهری ديگر به تنهايی زندگی کرده است.
در فيلم هر سه شخصيت اصلی از خود تمايلات همنجس گرايانه نشان ميدهند، البته شايد اين مطلب برای وولف صادق نباشد چون او که بنوعی از پايه گذاران فمينيسم است، دوجنسيتی بوده است. جالب است که نيکول کيدمن اظهار داشته برای رسيدن به اين نقش روزی سی عدد سيگار کشيده و درحاليکه نقشش بعنوان نقش اصلی تلقی شده، در عنوان بندی پس از نامهای مريل استريپ و جولين مور ظاهر می شود.
استيون دالدری در دومين فيلمش نشان داد که کارگردان توانايی است و حرفه خود را خوب بلد است. ساعتها فيلم خيلی خوبی است.

salam .baiad ham ketab saat ha ham ketab khanoom dallovay ra bekhonam..bazam manoon

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز