جالب‌ست برای‌م ـ و البته خوشحالم ـ که ژانر موزیکال در سینمای ایران این‌قدر مغفول مانده است. یک مقداری از آن حتماً به محدودیت‌های ممیزی برمی‌گردد، ولی با وجود ریشه‌ای که تعزیه و نمایش‌های روحوضی (که هر دوی‌شان پایه‌ای موزیکال دارند) در تاریخ نمایشی این مملکت دارند، غیبت این ژانر در سینما عجیب است، مخصوصاً که پیش از انقلاب هم فیلم درخشانی در این ژانر دیده نمی‌شود. بیشتر به نظرم از حقیر دانستن رقص و آواز در میان سینمایی‌ها، بالاخص دوستان مطبوعاتی و منتقد، می‌آید. و از همین‌جاست که ستایش شدن «شیکاگو»، «مولن روژ»، «دریم‌گرلز» و حالا «ماما میا!» برای‌شان سنگین و عجیب است. اوج ستایشی که دوستان در ایران نثار یک فیلم موزیکال کرده‌اند، برای «آوای موسیقی/ اشک‌ها و لبخندها» است که البته پشت‌بندش بیشترِ آن ستایش‌ها به دوبله‌ی فیلم رسیده، انگار که از ابتدا فیلم برای دوبله شدن به فارسی ساخته شده و به تنهایی ارزش چندانی ندارد.

Mamma Mia!

همه‌ی این غرغرها برای این بود که بگویم «ماما میا!» را از دست ندهید. یکی از بهترین‌های امسال است و با توجه به ارادت اعضای آکادمی اسکار به ژانر موزیکال، حتماً چند نامزدی و جایزه نصیبش خواهد شد. فیلم براساس نمایشنامه‌ی موزیکالی به همین ساخته شده که آن نمایشنامه هم برپایه‌ی آهنگ‌های گروه آبا نوشته شده است. تنها ایرادِ چشم‌گیرش هم، پیرس برازنان است که انگار خودش را نتوانسته با ساده‌انگاری این ژانر و سهل‌الوصول بودن آدم‌هایش، تطبیق بدهد. ولی در عوض، فیلم یک مریل استریپِ درخشان دارد که به تنهایی برای همه‌ی داستان کفایت می‌کند و اصلی‌ترین دلیل محبوبیتِ فیلم است.
اگر هم دنبالِ یک نمونه‌ی شاهکار در این گونه‌ی سینمایی می‌گردید، توصیه می‌کنم فیلم بی‌نظیرِ «همه می‌گن دوسِت دارم» را تماشا کنید که حضرت استاد وودی آلن در ۱۹۹۶ آن را ساخته است.

فیلم را در سینما دیدم و خیلی دلم می خواست یادداشتی راجع به آن و آن دیگری یعنی " وانس" که به عنوان کار موزیکال خیلی بیشتر دوستش داشتم بنویسم که باز وقت نشد (تنبلی). به عنوان یک موزیکال دوست حرفه ای که عاشق رقص پای فرد آستر و چرخ زدن های جین کلی است بسیار متعجب شدم که سینمای موزیکال آمریکا به جای استفاده از منابع غنی کلاسیک خودش، رو به سینمای موزیکال هندی آورده، به نظر من مامامیا! اولین موزیکال هندی تمام عیار سینمای امریکا است، با همان سبک کورئوگرافی قاطی پاطی و شلوغ و اغراق در بازی ها و شوخی ها و قاب بندی ها و رنگ بندی ها و حتی همان زوم های گل درشت کذایی. البته چون هم ابا را دوست دارم و هم مریل استریپ و پیرس برازنان را، دو ساعت مفرح گذشت

حمیدرضا:
چه حیف که دیگر کمتر می‌نویسی.

«ماما میا!» فیلمِ مفرّحی‌ست؛ هم می‌خنداند آدم را، هم حالَش را خوب می‌کند. خوب است یا بدش را نمی‌دانم، یعنی حوصله‌ی فکرکردن به این دسته‌بندی را ندارم. یک‌چندباری هم می‌خواستم درباره‌اش چیزی بنویسم که تنبلی [بی‌حوصلگی؟ حسّ‌وحالِ مانا را خوب درک می‌کنم. مصیبتی‌ست این تنبلی و بی‌حوصلگی!] مانع شد. در خوب‌بودنِ «مریل استریپ» که شکّی نیست؛ ستاره‌ی مجلس است و چراغِ روشنِ فیلم، امّا «پی‌یرس برازنان» هم به‌نظرم هیچ بد نیست؛ همان مردِ خوش‌پوشِ همیشه است که پیِ راهی برایِ اثباتِ خود می‌گردد.
این از این.
بینِ موزیکال‌ها، ارادتِ ویژه‌ای دارم به «آواز در باران» و دیدنش، سالی چندبار، واجب و لازم است برایم. همین‌طور است دیدنِ «چترهایِ شربورگ» [The Umbrellas of Cherbourg] که یک موزیکالِ فرانسوی‌ست ساخته‌ی ژاک دِمی. فیلم را اوّلین‌بار در هفته‌ی موجِ نوِ سینمای فرانسه دیدم که در فرهنگ‌سرای ارسباران برگزار شد و هوش از سرم پرید. معرکه بود. جواهری قدرندیده... و حالا خوش‌حالم که نسخه‌ای از «چترهایِ شربورگ» دارم و هروقت دلم برایش تنگ می‌شود، سیاحتش می‌کنم.
سینمای موزیکال؟ حیف نیست که یک‌عدّه از آدم‌ها قدرش را نمی‌دانند؟

حمیدرضا:
دقیقاً. من هم همین را می‌گویم که حیف است در مملکتِ ما این‌قدر کم از سینمای موزیکال صحبت می‌شود.
و ممنون از پیشنهادها. پیدای‌شان می‌کنم.

سلام. می‌خواستم در باره‌ی كنعان بگويم كه درست به همان دليل شسته رفته بودن‌اش كه زائده كم دارد، من هم دوست‌اش داشتم، اما راه نظردهی بسته بود. ببخش كه از اين جا برای نظر در باره‌ی مطلب ديگری استفاده كردم.
تيزرهای فيلم ماما ميا را هم ديده‌ام و نظرم به‌اش جلب شده بود، اما نقدهای مثبتی چندان نخواندم، اما فكر كنم واقعا ديدن مريل استريپ تو چنين نقشی و چنين فيلمی به ياد ماندنی باشه.

سلام . من اولین بار بود که نوشته های شما را می خواندم و به عنوان یک آدم غیر حرفه ای که سینما و ادبیات دغدغه اش نیست که بلکه علاقه اش هست ؛ از نگاهتان به فیلم مامامیا که به نظرم در این مدت کمتر اثری چون ان ساخته شده و مرا به دنیای فیلمهای موزیکال قدیمی انداخت برد ،لذت بردم ...و از نقد و بررسی که بر داستان کافه پیانو و مرگ بازی داشتید و فیلم کنعان استفاده کردم و خوشحالم که به دور از ادا و اطوارهای رایج حقیقت محض را می نویسید ... آرشیوتان را تا آنجا که چشمانم یاری داد مطالعه کردم ... موفق باشید

حمیدرضا:
چه خوب. خوشحالم و خیلی ممنون از لطف‌تان.

از آنجا که سایت گروه نمایش پرچین www.parchintheater.com , www.fanstheater.blogfa.com , www.parchintheater.ir که بتازگی بنام نمایش ایرانی فعالیت می¬کند، از سوی کاربَرِ آن که خود را با اسامی "پرچینی" و "خنیاگر" معرفی می¬کند، بارها مورد سوء استفاده قرار گرفته و مشکلات عدیده ای را برای گروه فراهم نموده، [نام این شخص نزد ما محفوظ است و در صورت ادامه ی تخلفات ایشان، هویّت او و نوع تخلّفاتش برای خوانندگان افشا خواهد شد] از این پس اعلام می داریم گروه پرچین تا اطلاع ثانوی هیچ سایتی در اختیار ندارد و هرگونه ارتباطی را با کاربرِ سایت پرچین، فَنز، نمایش ایرانی و هر عنوانِ دیگری که خود را معرفی کند(پرچینی، خنیاگر و...) بشدّت تکذیب می نماید.

گروه نمایش پرچین
محمّد رحمانیان

ببخشین من براتون یه ایمیل زدم، میخواستم ببینم به دستتون نرسید، یا فرصت جواب دادن دست نیامده هنوز؟، یک سوال کامپیوتری پرسیده بودم با اجازتون

روز به خیر
منتظر جواب میلم هستم.

فیلم حسن کچل ساخته علی حاتمی می تواند در این ژانر قرار بگیرد.

حتمن فیلم توصیه شده را خواهم دید...

فیلم های موزیکال زیادی دیدم و فکر می کنم فیلم های موزیکال قدیمی خیلی بهتری به نسبت این فیلم وجود داره . شاید هم من انتظارم خیلی زیاد بود از این فیلم . فکر می کنم سینمای ایران سراغ این ژانر نمیره هم به دلیل محدودیت هایی که وجود داره هم به دلیل پر هزینه بودنش و راستش نمیدونم از این بابت باید افسوس خورد یا نه

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز