تنها راه ممکن«تنها راه ممکن» بيشتر از هر چيزی نشان دهنده‌ی علاقه‌ی کارگردانش به تجربه کردن فرم‌های روايی مختلف است. به‌خاطر همين هم داستان‌ش درنيامده و در کل خيلی به دل نمی‌نشيند اما يک چيزهای خوبی می‌شود داخلش پيدا کرد. مثلا جذاب‌ترين قسمت‌اش برای من ترفندهای سينمايی بود که در دل نمايش به کار برده بود؛ استفاده از جامپ کات‌های متعدد و همچنين بازی کردن با بُعد و عمق صحنه، فقط ای‌کاش ايده‌ی خوبی که در طراحی دکور نمايش به کار رفته بود در اجرا از بين نمی‌رفت و دکور اين‌قدر سردستی روی صحنه نمی‌آمد.

داستان نمايش به ماجرای زندگی مهران صوفی، نويسنده‌ی ناکامی می‌پردازد که در طول زندگی‌اش نمايشنامه‌های متعددی نوشته ولی هيچ‌کدام روی صحنه نرفته‌اند. داستان با معرفی مختصری از او و تصوير چند تکه از يادداشت‌های روزانه‌ش شروع می‌شود و ما بدون اينکه او را ببينيم وارد فضای نمايشنامه‌هايش می‌شويم و هر بار با توضيح کوتاهی از راوی، از يک نمايش به نمايش ديگر می‌رويم. نمايش‌هايی که در ظاهر هيچ ارتباطی با هم ندارند جز اينکه نويسنده‌ی واحدی آنها را نوشته اما وقتی در آخرين نمايشنامه‌ی مهران صوفی که نام‌ش هم «تنها راه ممکن» است و يک تک‌گويی بلند رو به تماشاچی‌ست، خود او وارد صحنه می‌شود و شروع به حرف زدن می‌کند می‌شود رگه‌های مشترکی را ميان تمام داستان‌ها پيدا کرد.
يک جايی در همين تک‌گويی بلند، نويسنده/بازيگر می‌گويد تنها راه غيرممکن برای نجات دنيا اين‌ست که همه آدم‌های بد بميرند و فقط آدم‌های خوب زنده بمانند. آن‌وقت آدم‌ها می‌فهمند که هر چه بيشتر خوبی کنند بيشتر زنده می‌مانند...

«تنها راه ممکن» کاری از گروه تئاتر "اين روزها"ست و محمد يعقوبی آن را نوشته و کارگردانی کرده، بهروز بقايی هم مثل چند نمايش اخير يعقوبی بيشترين حضور را روی صحنه دارد. اجرای تنها راه ممکن به احتمال زياد انتهای اين هفته به پايان می‌رسد و اگر می‌خواهيد ببينيدش فقط چند روز مهلت داريد تا ساعت هفت و نيم عصر به سالن سايه تئاتر شهر برويد.

[عکس‌های رضا معطريان از نمايش | ايران تئاتر]
[سايت محمد يعقوبی]
[گزارش ميزگردی درباره‌ی نمايش | مهر]

ببخشید استاد!شما همون حمید رضا نصیری هستید که تو دانش کده ی هنر های زیبا تئاتر تدریس می کنه؟

مرسي صفحه جالبي طراحي كردين ...

نه خیر ایشون در دانشکده ی فنی تدریس میکنن

سلام مهربانانه به سوسك عزیز....ماهم به دنيا آمديم...1مهرروزتولدم بود/که کم کم داردتمام می شود

دراين قبيله ی سرگردان...مادر/پدرتراز/همه ی مادرپدرها ...!!!

حميد رضا عزيزم هنوز اشك هاي چشمان تو از خاطرم نمي رود. اميدوارم غم از دست دادن برادرت علي را تحمل كني. قربانت صبا

hamid reza az shenidane khabare naagovaar kheili ghamgin shodam.omidvaaram ghame akharetoon bashe.

در فکرم که چه حالی داری..

دردم گفت...و بغض كرده ام براي روزهاي سختي كه پيش رو داريد.حميد رضاي عزيز!امشب قبل خواب براي برادر جوان از دست رفته ات دعا مي كنم و براي تو....و پدر و مادرت...كه آرامش روزي باز مهمانم خانه تان گردد. و چه بگويم كه مرهمي ناچيز براي درد عميق تو باشد؟

حميدرضاي عزيز مي‌دانم كه با هيچ كلمه و جمله‌اي نمي‌توان غمت را تسكين داد... مرا هم در غم خودت شريك بدان... از ملك جهان جمله‌ي خوبان همه رفتند...

سلام. حمیدرضای عزیز امیدوارم که برادر گرامیت قرین رحمت حق باشد. تسلیت من را هم بپذیر.

خبر تلخ از دست دادن عزیزت را شنیدم و رسم ادب بود که تسلیتی بگویم و بروم اما سخت است دیدن کسی که روح شاد و قدرتمندی مثل تو دارد این روزها درگیر مرگ که تلخ ترین ها شده

من اين درد را كشيده ام!از خدا ميخواهم كه كه آرامش و صبر به شما بدهد. درد سختي است كه هميشه قسمتي از آن در وجود آدم ميمونه اما بايد ادامه داد

آه از اين بودن هاي تصادفي و نبودن هاي بي گدار

حمیدرضا جان از صمیم قلب متاسفم

حمیدرضای عزیز همین‌الان خبر تلخ از دست‌دادن برادرت را شنیدم. واقعا متاسفم. خیلی باید سخت باشه... مواظب حال پدر و مادرت باش:(

حمید جان بچه ها یه چیزایی گفتن ... خواستم تسلیت بگم فقط ... خدا صبرتون بده

حمیدرضای عزیز
از دست دادن برادر عزیزتو
از صمیم قلب تسلیت میگم و برای تو و خانواده محترمت
آرزوی صبر وسلامتی می کنم

چه مي تونم بگم جز
تسليت
.....
تنها اثري هم كه نداره همون تسليت بخشيدنه

تسلیت

اگر به راستی می خواهید روح مرگ را ببینید ، دروازه دل خود را به روی زندگی باز کنید. زیرا که زندگی و مرگ یک چیزند ، چنان که رودخانه و دریا هم یک چیزند.
ترس شما از مرگ لرزش جان آن چوپانی ست که در برابر پادشاه ایستاده است تا دست تفقدی برشانه اش بگذارد . آیا چوپان در زیر لرزش خود شاد نیست از این که نشان پادشاه را بر تن خواهد داشت ؟ و با این همه آیا او از لرزش خود آگاه نیست؟
زیرا که مردن چیست، مگر برهنه ایستادن در باد وآب شدن در آفتاب ؟
و نفس نکشیدن چیست ، مگر آزاد نکردن نفس از جزر و مد بی قرار ، چنان که بالا برود وبگستردو بی هیچ مانعی خدا را بجویید؟ ( جبران خلیل جبران)

چیزی نمی توان گفت . سخنی نمی توان یافت که تسلای اندوه بزرگت باشد ؛ اما ما چه می توانیم بگوییم جز همین تسلیت .

صمیمانه بهتون تسلیت میگم.امیدوارم خدا بهتون صبر و آرامش بیحدی عطا کنه.

مثل همیشه،کوه باش و صبور

ميدونم سخته .
خيلي سخته .

حميد جان از صميم قلب تسليت ميگم ... اميدوارم همه چي خيلي زود برگرده جاي خودش ...

آقاي پورنصيري عزيز
پرواز را به خاطر بسپار
تسليت مرا نيز پذيرا باش
با احترام
علي محمدزاده

Salam. man tasliat arz mikonam, ghame akharetun bashe.

و اگر مرگ نبود،دست ما در پی چیزی می گشت.
تسلیت می گم آقای نصیری. برای شما و خانوادتون شکیبایی و آرامش آرزو می کنم.

خيلی ناراحت شدم؛ برای خانوادت صبر آرزو میکنم و همچنین برای خودت .. :(

اگه قابل میدونی ما رو تو غمت شریک بدون

نمی دونم چی بگم آقا حمید ... تسلیت میگم ...

اين تصادف ناگهاني و لعنتي كه اين چند سال عزيزان زيادي را از ما جدا كرد...
تسليت ما را بپذير و در غمت شريك بدان.
كاش بيشتر از اين‌ها از دستمان برمي‌آمد.

من تو رو نمي شناسم. خيلي اتفاقي فهميدم كه داغدار برادرت هستي. من سه سال پيش برادر جوونم رو از دست دادم. بعد از اون ديگه هيچ مرگي برام عجيب، تكون دهنده و حتي غم انگيز هم نيست...گذشت زمان هم نتونسته اين داغ رو كم تر كنه...چرا اين ها رو دارم برات مي نويسم؟ راست اش خودم هم نمي دونم...اين جور وقت ها بايد كلمه هاي تسلي بخش گفت...اما هيچ كس مثل من نمي دونه اين كلمه هاي تسلي بخش چقدر پوچ و بي معني هستن...

agha man hamin alan fahmidam nemidoonam chy begam faghat sabr ..... kheily tasliat...

حمیدرضا جان فقط می تونم بگم تسلیت.

خيلی ناراحت کننده‌س. واقعاً نمی‌دونم چی بگم.
برات صبر و آرامش آرزو می‌کنم و از صميم قلب تسليت می‌گم...

خيلي متاسفم. ميدونم که هيچ واژه يي نمي شه به کار برد براي وسعت اين غم. اميدوارم هر چه زودتر به آرامش برسيد.

سلام ...تسليت مي گم**** ...///
رنجوري تو را باور نمي كنم/اي پيش مرگ تو همه رخشنده اختران/
تو مرگ آفتاب درخشان و پاك را/باور مكن//
/كه ابر ملالي اگر تو راست
چونان غروب سرد غم انگيز بگذرد/
دردي اگر بر جان تو بنشست
****/اين نيز بگذرد
/// در پناه حق

به خدا توکل کن. از خدا برای تو و خانواده داغدیده ات صبر آرزو می کنم.

حمیدرضا خان سلام...این مصیبت رو به شما و خانواده خوبتان تسلیت میگم.روحش شاد...من از طریق امیر آقا مطلع شدم و بسیار متاثر.امیدوارم که در شادیهایتون حضور داشته باشم..

i was here :)

salam

aslan nemishnasamet , ettefaghi injaro didam

kheili moteaser shodam

omidvaram dige ghame az dast dadane azizi ro nabini

be omide didaaaaaar

آقا تسليت ما رو بپذيريد در غمتان شريكيم دير فهميديم ساري

آقا اون عنوان صفحه تون غلطه!
Full Metal Jacket
یک لام! اضافه گذاشتین.
ولی همین باعث شد صفحه تون رو پیدا کنم چون منم حواسم نبود تو گوگل اشتباه جستجو کردم.

shoma ke jigare ma ro khoon kardin nemidoonam chii begam vaghean ke taskin bashe faghat aram bakhsh bokhr ya bezan biroon

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز