روز ششم/ چهارشنبه ۱۴ اسفند
چند روز قبل تام بهم گفته بود که از جوانی آرزوی دیدن تخت جمشید داشته و هیچوقت فکر نمیکرده که بتواند به این آرزویش برسد. اطلاعات نسبتاً خوب و کاملی هم از ایران و تاریخش دارد. خوبی ماجرا هم اینست که راهنمای سفرمان در شیراز (فرخنده زارعی) کارش را خوب بلد است، هم کنجکاویهای دوستانمان بیپاسخ نمیماند و هم ما استراحت میکنیم و میشویم یکی از توریستها. بعد از تخت جمشید برای نهار به رستوران «لانه طاووس» میرویم که بهقول فرخنده سرجهازی بازدید از تخت جمشید است. خورش بادمجاناش بینظیر است، آن هم برای منی که از کدو و بادمجان و نمونههای مشابهشان متنفرم.
سر میز نهار الفری و سید پیشنهاد معرکهای به عسگرپور میدهند. اشاره میکنند که در این سالها، فیلمخانهشان حسابی گسترش یافته و به تکنولوژیهای تازهای برای بازیابی و حفظ فیلمهای قدیمی دست یافتهاند. ما هم توضیح میدهیم که اینجا چنین نهادی داریم، اما خب چندان تلاشی برای حفظ فیلمها نمیشود. پیشنهادشان اینست که شاید بتوانند شیوههای نگهداری و بازیابی فیلمهای قدیمی را به تکنسینهای ما بیاموزند. بهنظرم در مملکتی که بحران آرشیو کردن در آن جدیست، این بهترین پیشنهاد ممکن است.
بعد از نهار هم به دیدن نقش رستم و نقش رجب میرویم و عصر، نوبت میرسد به بازار شیراز. لذتبخشترین قسمت این روزها برای دوستانمان همین خرید کردن است. از بازار هم مستقیم به فرودگاه میرویم تا به اصفهان پرواز کنیم. هاشمی و هاشمیان هم از تهران با ماشین به اصفهان رفتهاند و منتظرماناند.
لازمست در اینجا یک توضیحی دربارهی بهروز هاشمیان بهعنوان یکی از دو مشکل بزرگم در طول این پروژه بدهم (مشکل اولم، کار کردن و کنار آمدن با رانندهها بود که موجوداتی هستند بس شگرف!). هاشمیان بسیار آدم صادقیست و همانطور که قبلتر گفتم واسطهی آمدن اعضای آکادمی به تهران بود. اما متاسفانه شخصیت عصبی و عجولی دارد. از طرفی در طول این ده روز بهدعوت خانه سینما و بهعنوان «مهمان» حضور داشت (هاشمیان ساکن فرانسه است) تا هم تشکری شود از زحماتش برای شکلگیری این رابطه، و هم مهمانانمان راحتتر باشند و یک دوستِ معتمد را در کنار خود ببینند. اما بدیِ ماجرا این بود که هاشمیان فراموش میکرد که خودش هم مهمان است و اگر قرار است برنامهای تغییر کند یا اضافه شود، خانه سینما بهعنوان میزبان باید مقدماتش را فراهم کند یا حداقل در جریان باشد! این بخش ماجرا برای من، یکی از سختترین قسمتهای این مدت بود و بعضی روزها، نصفِ انرژیم صرف کنار آمدن با «مشکلاتِ هاشمیانی» میشد. اصولاً در یک کار گروهی وقتی یک نفر ایالتِ خودمختار باشد، همین اتفاق میافتد. و برایم هیچ عجیب نیست که بهرام بیضایی سر «سگکشی» با هاشمیان به مشکل خورده باشد، و بدون اینکه چیزی از جزئیات آن اختلاف بدانم، تا حدود زیادی حق را به بیضایی میدهم!
و البته ناگفته نماند بهعنوان کسی که تابهحال با چند تهیهکنندهی مختلف ایرانی کار کرده و برخورد داشته، اگر قرار باشد یکی را از میانشان انتخاب کنم، همین بهروز هاشمیانِ خودمان بهترین گزینهایست که میتوان با او کار کرد.
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز