[ده روز شگفت‌انگیز]

روز دهم/ جمعه ۱۸ اسفند

ساعت ۳:۳۰ ماشین می‌آید دنبالم و به هتل می‌رویم. حدود ساعت ۵ هم از هتل راه می‌افتیم و ۶ به فرودگاه می‌رسیم. خداحافظی می‌کنیم و مهمانان از گیت رد می‌شوند. ولی تا ساعت ۹ که هواپیما به لندن پرواز می‌کند، در فرودگاه می‌مانیم تا مطمئن شویم مشکلی نیست، که خوشبختانه نیست.

***
تمام شد. بهترین ده روزِ زندگی‌م، این ده روز شگفت‌انگیز تمام شد. و حالا مشتاقانه منتظرم که نتایج این رابطه را ـ که به‌قول آن دیالوگ معروف کازابلانکا، می‌تواند آغاز یک دوستی تازه باشد ـ ببینم. مثل همین اتفاق کوچکی که یکی دو هفته پیش برای مجید مجیدی افتاد و وقتی ویزایش برای سفر به آمریکا و حضور در اکران فیلمش صادر نشد، با کمکِ سید گَنیس ظرف ۴۸ ساعت مشکل حل شد. علاوه بر این در یک ضیافت شام از حضورش تجلیل شد.
می‌دانید، اگر فقط همین احترام دوطرفه تنها محصول این پروژه باشد، من راضی‌م. فواید دیگرش بماند.

khoda qovat aziz.

سلام خیلی ممنون. اول برای خود اون ده روز و بعد برای نوشتن شون.

khriiiiiiiliiiiii zaye ee ke enghadr poz midi... ishalla ba amitab bachan becharkhi!

حمیدرضا:
کور بشوم اگر هدف دیگری غیر از پُز دادن داشته باشم!

سلام. امیدوارم خوب باشی. لطفا به سایت من یک سر بزن. فکر کنم مشکل پیدا کرده. ممنون.

ممنون الان ایمیلت را دیدم.

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز