"به نظرم آمد ذهنش به نحو شگفت‌آوری در تعادل است و از خشونت عادی زندگی مدرن در امان مانده است؛ از شک کردن به خود، حسد، تمسخر، نياز به داوری در مورد ديگران يا کوچک کردن اين و آن و درد و بی‌تابیِ بلندپروازی‌های شخصی به دور است. گريس جوان بود، اما روحی سالخورده و جهان‌ديده داشت، و آن روز در موسسه هولت و مک‌درموت، وقتی کنارش نشستم، به چشم‌هايش نگاه کردم و خطوط بدن لاغر و پرزاويه‌اش را به خاطر سپردم، گرفتار عشق آن جنبه از وجودش شدم: احساس آرامشی که در آن غوطه‌ور بود، پرتوِ ساکت و فروزان درونش."

«شب پيشگويی» عاشقانه‌ترين داستانی بود که از اُستر خوانده‌م، البته عاشقانه‌ای اُستری با همان نگاه منحصر به‌فرد نويسنده، همان دفترچه‌های قرمزرنگ و آبی‌رنگش و همان حس عدم اطمينانی که در تمام داستان‌هايش موج می‌زند.

[درباره‌ی «شب پيشگويی» | کتاب‌های عامه‌پسند]
[لوياتان | درباره‌ی «هيولا»]

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز