امشب برای مطلبی، داشتم نمايشنامه فنز را زير و رو میکردم که به اين تکه رسيدم. بهدرد مطلبم نمیخورد ولی حس عجيبی برایم دارد...
جیجی [زير يک نور موضعی، مقابل ميکروفون] راستياتش... تو اين ده روزی که نديدمش، يه جور گُهی سگ سُلقم. خرکی میرونم، به تاکسيه نمیرسم، واسه مسافر مادرمرده احترامات قائل نمیشم. دس و دلم به کار نمیره، فکمک که قبلش مرخص بود، پوزموزم روش. جکی گندهه میگه رَگه، رد میشه. میگه من قبل اگمالندا سالی حداقلِ کم شيش هفت دفه عاشق میشدم ناک اوت! میگم جکی! خرس گنده! تو عين زنبور عسل از رو اين گل پا شدی رفتی نشستی رو اون علف، من چی بگم که عين مورچه نه جيکجيک مستون داشتم و آخرين دوست دخترم مال چار سالگيم بوده؟ دس میکنه جيبش از تو دفتر تلفنش نمرهی خواهر بيوهی اگمالندا رو میده. بهخيالش ما از اون لحاظه داريم پرپر میزنيم عين شبپره. اونقدر حالم خرابه تا چار تا داد نزنم روبهراه نمیشم. باس برم استاديوم... داربی بزرگ. منچستر يونايتد در مقابل منچسترسيتی. قرمز و آبی... بیخيال، میخوام برم واسه اگی عربده بزنم... فقط واسه اگی!
[فنز ـ نوشتهی محمد رحمانيان ـ انتشارات فرخنگار]
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز