احتمالاً همه در ذهنشان اتفاقهای شخصی خوشايندی دارند که يک وقتهايی در ذهنشان ـ يا با رفقای قديمی ـ با جزئيات يادآوریاش میکنند و سر کيف میآيند. يکی از لذتبخشترينهايش برای من، تجربهی بسکتبال بازی کردنهای دوران دبيرستان است. مخصوصاً بازیهای سال دوم که قهرمان مدرسه هم شديم و آن بازی معرکه که با يک يار کمتر، سومیها را برديم. لعنتی؛ عجب روزی بود. از بچههای آن تيم الان فقط سيروس را میبينم که نامرد آن روز خواب مانده بود و دير آمد.
تمام امروز بعدازظهر که بازی فينال بسکتبال را تماشا میکردم ياد آن روزها و بازیها بودم. دست بچههای تيم ملی درد نکند.
بله: خاطره های بسکتبالی...
:*
باز بچه توهم زد !
بچه ها مچکریم
بالاخره ما ملی پوش برنده هم دیدیم
تو باید همون بسکتبال رو ادامه میدادی طولانی عزیزم!
شاید اگه ادامه می دادی دیروز تو تیم بودی!
حميدرضا:
ديگه اينقدر هم جوگير نيستم!
vallla too ba oon chize derazet allan bayad team melli bodeh bashi!!!
حميدرضا:
از لطف شما سپاسگزارم!!
تقریبا از سر ماجرای
Flatron
بود که فهمیدم ما هر دو در یک مدرسه درس می خواندیم. امروز هم سر ماجرای بسکتبال دقیقا یاد مسابقات همان سال افتادم و ما که سال اول بودیم و از شما با نتیجه 68-12 یا چیزی در این حدود باختیم! و مسابقات بسکتبال سال بعد و شوت کردن توپ به سمت پنجره و یک عالمه خاطره دیگر که از قضا دو سه روز پیش داشتم با شهاب مرورش می کردم....
وای گفتی سیروس! اگر اسمش را اشتباه نکرده باشم همان آدمی است که یک خاطره دیگر هم به یاد من می آورد...
حميدرضا:
جدی؟ يعنی "پيشگام" میرفتی؟
بلی، ورودی 78،فارغ التحصیل 82.
منم واقعن لذت بردم. منم تو دبیرستان ورزش میکردم، اما والیبال. الانم تو دانشگاه بازی میکنم. اما با اینکه برای والیبال همیشه بیشتر از سایر ورزشها ارزش و اهمیت قائل بودم، وقتی فینال رو میدیدم واقعن لذت بردم.
منم تبریک میگم به شما.
ماجراي توپ خوردن به پنجره رو هم من خوب يادمه يعني علي يادم اورد . جالبه كه من حدس ميزنم علي ياد چه خاطره اي از سيروس هم افتاد . كلاس ما يه دعواي خفن هم باكلاس شما داشت
هي هي يادش بخير
حميدرضا:
چه جالب! نمیدانم چرا با اينکه با سال بالايیهایمان رفيق بوديم، با سال پايينیها مشکل داشتيم. ولی دوران خوشی بود، با اينکه هرگز حاضر نيستم ديگر به آن محيط برگردم! برای همان سن و سال خوب بود و خوش گذشت!
ممنون.
می بینی؟! دنیا خیلی کوچیکه!
آقا، یه قولایی داده بودی برای مرداد ماه...
وقتش نشده حمیدرضا جان بسکتی؟
جالب بود اما دوتا پست بالاتریه خیلی جالب تر بود ;)
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز