■ همانطور که پای مطلب آزاده هم نوشتم بهنظرم بزرگترين مشکل «زودياک» (Zodiac) اينست که "فينچر" ندارد. نه اينکه فيلم بدی باشد که نکات خوبی هم دارد مثل همين که داستان را بين سه شخصيت اصلی پخش کرده و هر سهشان به يک اندازه درگير ماجرا هستند و بر حسب منطق درام، گوشهای از آن را روايت میکنند يا مثلاً جاهايی که میخواهد تعليق ايجاد کند کاملاً موفق است. اما بدیاش اينست که فينچر خواسته واقعيت را تمام و کمال روی پرده بياورد و بههمين خاطر مجبور شده نگاه خودش را پنهان کند. در نتيجه زودياک تبديل به فيلمی شده که میتوانيد هر تکهش را با مستندات و روايات شاهدان مختلف تطبيق دهيد، اما احساس نکنيد که کارگردان Seven و Fight Club آن را ساخته.
■ «اسپايدرمن 3» نااميدکنندهتر از چيزی بود که فکرش را میکردم. يک داستان مغشوش و بیدر و پيکر که بعد از دو فيلم، ديگر چيز تازهای ندارد. مثل اينکه طور ديگری نمیشود قصهی اسپايدرمن را نوشت؛ اول قصه با مریجين شاد و خوشحالاند، بعد رابطهشان بههم میخورد، در همين حين يک خلافکار از خدا بیخبر شيطنت میکند و جان مریجين هم به خطر میافتد و در انتها هم اسپايدرمن بعد از اينکه حسابی کتک خورد، جان مریجين را نجات میدهد و سالها به خوبی و خوشی با هم زندگی میکنند.
قبلاً اينجا نوشته بودم که در بين فيلمهای superhero، به اسپايدرمن بيشتر از بقيه ارادت دارم. هنوز هم احساسم نسبت به دو فيلم اول همين است اما مشکل فيلم سوم اينست که داستان فرعی زياد دارد و بههمينخاطر اسپايدرمناش گم شده است. اين ايراد هم گويا از اينجا آمده که اين فيلم قرار بود آخرين قسمت از مجموعهی اسپايدرمن باشد و سم ريمی و رفقايش فکر کردهاند هرچه بلا دارند يکجا سر پيتر پارکر بياورند. اگر يکی دو تا از داستانهای فرعی را حذف کرده بودند، شايد با اثر بهتری مواجه میشديم.
■ «فرزندان انسان/ابنای بشر» (Children of Men) جزو بهترين فيلمهايیست که ديدهم داستانشان در آينده میگذرد. نزديک به «هوش مصنوعی» (A.I.) اسپيلبرگ/کوبريک با اين تفاوت که تصويرش از آينده، واقعیتر و ملموستر از آن نمونههای مشابه است و بههمين دليل تلخی و گزندگیاش بيشتر حس میشود. اما چيزی که خيلی بيشتر از داستان توجهم را جلب کرد، کارگردانی و فيلمبرداریاش بود. اگر فيلم را ديده باشيد حتماً آن صحنهی کشته شدن جولين مور در ماشين در خاطرتان هست که چهقدر عالی درآمده؛ مخصوصاً با آن بازی قديمی دو نفرهشان با کلايو اوون. يا آن سکانس طولانی و بدون قطع داخل ساختمان که اوون دنبال بچه میگردد.
تلخی و گزندگی چنين داستانی را فقط آدمهايی از جنس آلفونسو کوآرون میتوانند دربياورند.
حالا بیا تصور کنیم که این همه داستان فرعی در کار نبود،واقعا چیزی از فیلم باقی میماند و کسی تا آخر دوام میآورد؟ بعضی وقتها فکر میکنم دورهی سوپرهیروها(عجب ترکیبی شد با آن «های» جمعش!) به سرآمده حمیدرضا. نگاه کن،هالک یک فیلم خیلی معمولی بود و سوپرمن جدید واقعا ناامیدکننده، مثل هر دو قسمت Fantastic 4... باز هم گلی به جمال سم ریمی!
حميدرضا:
بهنظرم فيلم زيادی کش آمده بود و میتوانست خلاصهش کند. ريتمش هم تندتر میشد. اما دربارهی اينکه در قياس با نمونههای مشابهش، سم ريمی کارش را بهتر انجام داده کاملاً موافقم. ولی خب اسپايدرمن 1 و 2 خيلی بهتر از سومی بودند. درد اينجاست!
آره دقیقا زودیاک یه فیلم فینچری نیست مثه یه داستان گویی پر از جزییاته که احتمالا وسطش خوابت می بره
و این فیلم آخریه که گفتی و حتما باید بگیرم ببینم ممنون که معرفیش کردی
از 3 تا فیلمی که گگفتی من فقط فرزندان بشر رو دیدم که واقعا قشنگ بود.فیلمبرداریش هم معرکه بود
و ما همچنان منتظر مي مانيم...
may i have your link on my weblog?
من هم خیلی از Children of Men خوشام آمد! یکی از بهترین فیلمهای سال پیشام بود.
اسپايدرمن 3 به نظرم مغشوش نبودش البته اگه داستانهاي كميك استريپ رو خونده باشيد
Zodiac ro nadidam hanooz vali dar morede Spierman 3 va Children Of Men besyar ba shoma movafegham...
COM besyar aali bood...
روايت مدرن زودياك
خيلي از دوستان منتقد زودياك را به فيچري نبودن محكوم مي كنند و از كارگردان seven ، بازي و باشگاه مشت زني انتظار ايجاد تعليق هاي دلهره آور و يا ديالوگ هاي فلسفي و خلاصه هر آنچه كه ما جهان سومي ها از آن به عنوان ادبيات ناب نام مي بريم انتظار دارند؛ولي آنجه از زودياك كه مرا مشعوف مي كند نوع روايت داستان و قصه پردازي مدرن آمريكايي است.
روايت مدرن زودياك بدون آنكه اتفاق خاصي و يا گره اي در قصه فيلم ايجاد و سپس گره گشايي كرده و بادهاي فلسفه و عرفان ما شرقي هاي عرفان زده ي فلسفه قورت داده را ارضا كند سعي مي كند آنقدرزيبا قصه را روايت كند كه شما فقط خود را در آن مقطع از زمان احساس كنيد و نقاط ضعف و قدرت رسانهها، قاتل ها، مردم و پليس ها را بشناسيد.
فينچر با رعايت تمام اصول فيلم سازي و روايت تصويري فوق العاده از قصه اي كه قهرمان آن قهرمان فيلم نيست با استادي تمام قدرت خود رادر جذب مخاطب وبيان واقعيت نشان مي دهد.
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز