«يک تکه نان» همانطور که شنيده بودم فيلم خوبی نبود يا حداقل از کمال تبريزی انتظار چنين فيلم کسلکنندهای نمیرفت. ريتم کند فيلم ـ که البته بيشتر ناشی از داستان و موضوعیست که دارد، مثل قدمگاه ـ و پيامهای اخلاقی گل درشتاش خيلی آزاردهنده بود. داستان فيلم، که فکر میکنم نام اوليهش ـ سلوک ـ بيشتر به آن میآمد تا اين عنوان فعلی داستان پسرک سرباز معصومیست که در مسير رسيدن به دهکدهی بالای کوه از معصوميت به نوعی معرفت میرسد، پسرک سربازی که در مسير سه پيرمرد زنبوردار، گاریچی و آسيابان را ملاقات میکند ـ هر سه نقش را رضا کيانيان با گريمهای متفاوت ايفا کرده ـ و وقتی در انتهای فيلم به امامزاده میرسد گره فيلم گشوده میشود که البته بهخاطر خستهکننده بودن و کسل کنندگی فيلم هيچ واکنشی برنمیانگيزد.
يک تکه نان اگرچه مولفههايی از فيلمهای قبلی تبريزی با خود دارد، اما بههيچوجه آن سرخوشی و سرزندگی فرش باد و گاهی به آسمان نگاه کن در آن ديده نمیشود.
«پشت پرده مه» جزو آن دسته فيلمهايیست که با محور قرار دادن يک کودک با معلوليتهای جسمی و ذهنی داستان خود را شکل میدهند و مثل اکثر فيلمهای اين شکلی خيلی جذاب و پرکشش بهنظر نمیرسد. اما فيلم دوم پرويز شيخطادی يکی دو عنصر قابل توجه دارد که آن را از ديگر فيلمهای اين گونه متفاوت میکند، اول بازيگر کودک فيلم است که در جشنواره اصفهان هم جايزه بهترين بازيگر را گرفت و بار عمدهی جذابيت فيلم بر دوش اوست و دوم چند فصل هجوآميز و جسورانه که در چنين فيلمهايی انتظار نمیرود، مثل آن صحنهی درگيری در پنجشنبه بازار.
اما چون فيلمهای اين دسته از همان ابتدا، پايانشان و پيامهای اخلاقیشان معلوم است و از طرفی فيلم در نيمهی دوم افت میکند و بازی طنزآميز نقش اول برای تماشاگر عادی میشود، هنگام خروج از سالن خيلی راضی نخواهيد بود.
اما غافلگيری روز اول بدون شک «گل يخ» کيومرث پوراحمد بود؛ فيلمی که براساس داستان سلطان قلبها ساخته شده و در ابتدايش به محمدعلی فردين تقديم میشود. فيلم کاملا شبيه به نسخهی اصلی درآمده و حتی تلاش زيادی هم برای پوشش دادن ضعفهای فيلمنامه انجام نشده. گل يخ يک موزيکال سرخوشانه است که بهزعم کارگردانش میتواند ادامهی منطقی خواهران غريب باشد اما بدون شک در پروندهی پوراحمد يک وصلهی ناجور است، بهحدی که پوراحمد در جلسهی پرسش و پاسخ بعد از فيلم بهصراحت گفت که نياز مالی باعث شده تا اين فيلم را بسازد.
مطمئنا هيچکس انتظار نداشت اثر پر سر و صدای يکی از محبوبترين و خوشفکرترين کارگردانهای ايرانی يک فيلمفارسی بازسازیشده باشد.
حميدرضا جان سلام
"ديشب باباتو ديدم ايدا" رو امشب ديدم
چنگي به دل نزد
ضرباهنگ كند فيلم خيلي آزار دهنده شده هر چند كه يه جورايي خواستن با تدوين درستش كنن اما نشده.
از دختري با كفشهاي كتاني خيلي بهتره اما خيلي تا من ترانه ... فاصله داره . اي كاش اين دومين فيلم صدرعاملي بود .
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز