تا يکی دو هفته‌ی ديگر که اکران عيد شروع شود فيلم قابل توجهی روی پرده نيست ـ هرچند که با توجه به فيلم‌هايی که شنيده می‌شود قرار است برای عيد اکران شوند، به اکران عيد هم اميدی نيست ـ اما باز هم در اين اوضاع يکی دو اثر قابل ديدن می‌شود پيدا کرد و دو سه ساعتی برايش وقت گذاشت.

اگر «رسم عاشق‌کشی» و «قدمگاه» را که هنوز در چند سينما روی پرده هستند، ناديده بگيريم ديدن «ماديان» بعد از بيست سال که از زمان ساختش می‌گذرد تجربه‌ی بدی نخواهد بود. البته تحمل کردن فيلم تا انتها انصافا کار راحتی نيست، اما حضور سوسن تسليمی و ستايش‌هايی که در زمان نمايش فيلم نثار علی ژکان و فيلم‌اش شد يک بار ديدن فيلم را توجيه می‌کند. اگر هم رسم عاشق‌کشی را ديده باشيد می‌توانيد به اين نکته پی ببريد که حسين محجوب در اين بيست سال نحوه سيگار روشن کردن و کشيدن‌اش فرقی نکرده!

اما چند روزی هم هست که سينما فرهنگ خيلی بی‌سر و صدا در سانس آخر شبش فيلم «آمريکايی آرام» (Quiet American) را نمايش می‌دهد؛ فيلمی براساس رمان معروفی به‌همين نام از گراهام گرين ـ که به فارسی هم ترجمه شده و در بازار هست ـ به کارگردانی فيليپ نويس استراليايی و حضور سر مايکل کين و برندان فريزر.
فيلم ماجرای پيرمرد روزنامه‌نگاری‌ست به‌نام توماس فاولر که در ميانه‌های دهه 60 ميلادی و درگيری‌های ويتنام در آنجا به‌سر می‌برد و با يک دختر جوان ويتنامی رابطه‌ی عاطفی برقرار می‌کند. او با جوانی امريکايی به‌نام پايل آشنا می‌شود که خودش را به‌عنوان يک پزشک صليب سرخ معرفی می‌کند و آرام آرام وارد رابطه‌ی عاطفی فاولر و فوانک ـ دختر ويتنامی ـ می‌شود و به رقيب پيرمرد بدل می‌شود...
اگر اشتباه نکنم سال گذشته مايکل کين برای همين فيلم نامزد اسکار شده بود که البته جايزه را در رقابت با شان پن از دست داد. در ضمن زمان فيلم هم حدود دو ساعت است که در نسخه‌ی ايرانی‌اش بيش از نيم ساعت آن حذف شده که البته با توجه به ريتم همين نسخه و فيلم قبلی کارگردانش ـ حصار ضد خرگوش (Rabbit Proof Fence) ـ کمک بزرگی به تماشاگرانی‌ست که ساعت 10 شب مجبورند به تماشای فيلم بروند!
فيلم دو سکانس خيلی خوب دارد، يکی آن صحنه‌ی بمب‌گذاری و انفجار وسط خيابان که به‌شدت تاثيرگذار است و ديگری صحنه‌ی به قتل رسيدن پايل که فيلم‌برداری و حرکت‌های دوربين‌ و قطع شدن‌هايش به چهره‌ی آرام اما پراضطراب کين که در رستوران نشسته خيلی خوب درآمده.

من نسخه ی سانسور شده اش رو تو جشنواره ی امسال دیدم (من شیرازم) خیلی چسبید....

از این به بعد اول میرم وبلاگ انگلیسی!!!!! شده مثل لاریجانی خودمون :))))

سلام
من هنوز ندیدم که نظری بدم.
ولی تو بلاگر اگر خواستی کامنت بذاری اگر بلاگری نباشی دو تا انتخاب داری. ناشناس نیای میتونی اسموتو بنویسی.
اسمت که تو وبلاگم باشه کلی اعتبارم بالا میره :)
سلامت باشی و شاد

آمريکايی آرام رو ديدم، بخش اصلي داستان سانسوريه. اصلا دختره در عشرت‌کده‌اي کار مي‌کنه. اگه حذف بشه چجوري مي‌شه پلات رو دنبال کرد؟

می تونم بهتون لینک بدم ؟

گفتم بیام یه سری به "ادز گوگلت بزنم" ...
ادز گوگل خوبی داری ... به ادز گوگل منم سر بزن!

دونقطه دی!

سلام
می خواستم یه وبلاگ خوب با موضوع تاتر بهتون معرفی کنم ... بهش سر بزنید ترجمه ها و مقاله های خوبی توش می تونید بخونید
http://www.teaorcaffee.blogspot.com/

شادباش

آقا چه وضعشه؟
شما با من تله پاتي داري؟
اول كه مي خواستم اسم وبلاگم رو بزارم "غلاف تمام فلزي" ولي شما قبلآ به اسم خودت سند زده بودي
و اون مطلبت درباره ماهي ازرگ؟
بابا تله پاتي؟!!

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز