اين مطلبی‌ست که درباره‌ی قسمت دوم «عصر يخ» (يا به‌قول بعضی‌ها؛ «عصر يخی») برای همشهری جوان نوشتم و درواقع يک‌جور گزارش کوتاه است درباره‌ی داستان قسمت دوم و واکنش‌های منتقدان به آن. فیلم در این سه هفته‌ای که از اکرانش می‌گذرد حدود 150 میلیون دلار در سینماهای امریکای شمالی فروخته است و این‌طور که به‌نظر می‌رسد به کمتر از 300 میلیون دلار رضایت نخواهد داد. پيشنهادم اين‌ست که اگر مانند من شيفته‌ی کاراکترهای جذاب قسمت اول هستيد، حتما اين قسمت را هم تماشا کنيد هرچند که با نگاه سخت‌گيرانه چيزی فراتر از قسمت اول ندارد. احتمالا در صفحه‌ی اين هفته‌م در ايرانشهر هم باز درباره‌ی فيلم خواهم نوشت.
[لينک مطلب در همشهری جوان]
[سايت رسمی فيلم]

Ice Age: The Meltdown


هر قدر سال گذشته ایام به کام انیمیشن‌های ایست‌حرکتی (stop - motion) بود و همه از ماه‌ها قبل از مراسم اسکار می‌دانستند جایزه این بخش بین «والاس و گرومیت» و «عروس جنازه» تقسیم خواهد شد، امسال سال انیمشین‌های سه‌بعدی‌ست. این‌طور هم که به‌نظر می‌رسد همه غول‌های سه‌بعدی‌ساز هالیوود، امسال برگ‌های برنده‌ای برای رو کردن دارند. از پیکسار ـ دیزنی و دريم‌ورکز گرفته تا استودیوی کوچک بلو اسکای که دو ـ سه هفته‌ای هست قسمت دوم انیمیشن موفق «عصر یخ» را با عنوان «عصر یخ: ذوب شدن» توسط کمپانی فوکس قرن بیستم راهی سینماها کرده است. اما نکته جالب ماجرا این‌جاست که همین انیمیشن ساده و محبوب، در این دو هفته‌ای که از اکرانش می‌گذرد صدر جدول را رها نکرده و به رقبای سرسختی مثل «خودی» و «غریزه اصلی 2» اجازه نفس کشیدن نداده است.

اگر قسمت اول را دیده باشید ـ بعید می‌دانم کسی این‌‌قدر بدشانس باشد که این انیمیشن درخشان را از دست داده باشد ـ می‌دانید که داستان در سال‌ها قبل، زمانی که در سطح زمین چیزی جز یخ دیده نمی‌شد، می‌گذشت و ماجرای چند حیوان عصریخی (مانی، سید و دیه‌گو) بود که سعی می‌کردند یک نوزاد انسان را از شر بلایای طبیعی حفظ کنند و به خانواده‌اش برسانند. جذاب‌ترین نکته فیلم قبل نه در داستان تکراری‌اش یا تکنیک عجیب و غریب سازندگانش، که در شخصیت‌پردازی‌های بی‌نظیر فیلم و شوخی‌های بدیع ودرخشانش بود. فکر می‌کنم متعصب‌ترین طرفداران «عصر یخ» هم قبول دارند که آن فیلم در قیاس با شاهکارهایی که پیکسار خلق می‌کند یا حتی انیمشین‌های ضعیف‌تری که دریم‌ورکز می‌سازد، به لحاظ تکنیکی حرفی برای گفتن ندارد، اما سازندگانش این‌قدر روی شوخی‌های فیلم‌ و خصوصیات‌ کاراکترها، عرق ریخته بودند و زمان گذاشته بودند که آن ضعف‌های تکنیکی چندان به چشم نمی‌آمدند. فروش دور از انتظار فیلم و استقبال منتقدان باعث شد که مثل همه فیلم‌های موفق دیگر، دنباله‌ای هم برای آن ساخته شود. ماجرای قسمت دوم این‌طور شروع می‌شود که یخ‌ها در حال آب شدن‌اند و تقریبا همه حیوانات از این موضوع خوشحال‌اند. اما مشکل این‌جاست که در پشت دره‌ محل زندگی قهرمان‌های داستان، کوه یخی قرار دارد که با آب شدنش همه آن دره را آب فرا می‌گیرد و دیگر جایی برای زنده ماندن آنها نمی‌ماند. تنها راه نجات هم قایقی‌ست که آن‌سوی دره قرار دارد. از اینجا باز هم پای قهرمان‌های ما به میان می‌آید و سید و مانی و دیه‌گو سعی می‌کنند در سه روزی که تا آب شدن کوه یخ زمان دارند، یک‌جوری به آن قایق برسند و دیگر حیوانات را نجات بدهند.

«عصر یخ: ذوب شدن» را کارلوس سالدانا کارگردانی کرده که در قسمت اول دستیار کارگردان کریس وج بود و سال گذشته هم انیمیشن نسبتا موفق «روبات‌ها» را با همین تیم، روانه سینماها کرده بود. اگر هم بیشتر در پرونده کاری‌اش دقیق شوید، می‌بینید که سال 99 مسوول جلوه‌های ویژه فیلم بی‌نظیر «باشگاه مشت‌زنی» (دیوید فینچر) هم بوده و بعد از آن گذارش به انیمیشن‌سازی افتاده است. همان صداپیشگانی هم که در قسمت قبل جای شخصیت‌ها صحبت کرده بودند و یکی از نکات قوت فیلم به آنها مربوط می‌شد، در این قسمت هم با سازندگان عصر یخ همکاری کرده‌اند. ری رومانو به‌جای مانی حرف زده، جان لگیزامو صدایش را به سید بخشیده و دنیس لری هم دیالوگ‌های دیه‌گو را بیان کرده است. برگ برنده سازندگان هم برای این قسمت کوئین لطیفه است که به‌جای یک ماموت مونث به‌نام الی صحبت کرده و اگر فیلم را ببینید متوجه می‌شوید که لحظات حضورش در فیلم، از جذاب‌ترین بخش‌های قسمت دوم است.

ولی بزرگ‌ترین ایرادی که منتقدان ـ و حتی تماشاگران ـ در نوشته‌هایشان به «عصر یخ 2» گرفته‌اند داستانش است و ریتم کند نیمه اول آن. مشکل این‌جاست که طرح فیلم‌نامه این قسمت کشش چندان زیادی برای یک فیلم بلند نود دقیقه‌ای ندارد و شخصیت‌ها و داستان‌های فرعی‌اش هم چندان به پیش‌برد داستان کمک نمی‌کنند. به‌خاطر همین تا قبل از اینکه فیلم به نیمه دومش برسد و سه شخصیت تازه آن (الی و دو برادرش) وارد ماجرا شوند، چیز دندان‌گیری نمی‌شود در آن پیدا کرد. تنها چند شوخی بامزه و جذاب که به تنهایی خنده‌دارند اما به کلیت فیلم چیزی اضافه نمی‌کنند و به‌قول یکی از منتقدهای امریکایی تنها برای این در فیلم قرار داده شده‌اند تا زمانش به نود دقیقه برسد. به‌همین دلیل راجر ایبرت درباره فیلم گفته که کاراکترها و رنگ‌بندی‌ها عالی‌ست اما آن‌قدری که فیلم بچه‌ها را سرگرم می‌کند، چیزی برای بزرگ‌ترها ندارد. البته مشکل بزرگ سازندگان این‌ست که فیلم‌شان ـ با هر کیفیتی ـ با قسمت قبل قیاس می‌شود و چون آن فیلم، تقریبا نمونه بی‌نقصی بود ایرادهای قسمت تازه بیشتر به چشم می‌آید. با این‌حال میانگین نمره‌ای که منتقدهای امریکایی به فیلم داده‌اند – B به‌معنای «نسبتا خوب» است. قسمتی از فیلم هم که تقریبا در تمامی نوشته‌ها از آن ستایش شده به کاراکتر جذاب سنجابی به‌نام اسکرت برمی‌گردد که در قسمت پیش هم حضور داشت و سازندگان فیلم در این قسمت بیشتر به او بها داده‌اند. حتی در تریلرها و پوسترهای تبلیغاتی فیلم‌ هم بیشتر روی همین اسکرت ـ که صدا هم ندارد ـ مانور داده‌اند تا مثلث اصلی فیلم که داستان را پیش می‌برند. در کنار این عامل، قسمت دوم سرشار از شوخی‌های ریز و درشتی‌ست که سازندگانش تا توانسته‌اند در جای‌جای فیلم‌شان آنها را قرار داده‌اند و موفقیت‌شان در گیشه هم به‌همین علت است. هرچند که منتقد نیویورک تایمز معتقد است که داستان فیلم خیلی کسل‌کننده از آب درآمده و بزرگترین ضفش در این است که کارگردان اصلا به جزئیات توجه نکرده.

فیلم دو سه هفته‌ای هست که با درجه PG در سینماهای امریکا به نمایش درآمده و آمار فروشش نشان می‌دهد که حالا حالاها از جدول پرفروش‌های هفته خارج نخواهد شد. فقط شاید بزرگ‌ترین بدشانسی‌اش در این باشد که با فاصله زیادی تا مراسم اسکار سال بعد اکران شده و تجربه نشان داده فیلم‌هایی که تا پیش از پاییز در سینماهای امریکایی شمالی ‌روی پرده بروند چندان شانسی در اسکار ندارند. علاوه بر این، «عصر یخ 2» چند رقیب سرسخت دیگر هم دارد که هنوز وارد بازی نشده‌اند و در تابستان اکران خواهند شد.

وبلاگ خیلی قشنگه فقط حیف اینترنتم ...

مرسی از اطلاعاتت من از طرفدارای بی چون وجرای عصر یخیم ولی قسمت2 را از کجا گیر بیارم؟

باید قسمت دومش هم دیدنی باشه ، من نمی دونستم که ساخته شده ، ممنون از این نوشته تون

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز