«بابل» بيش از هر چيز بهنظرم نشاندهندهی تکامل و بلوغ تدريجی ذهن سازندهش است؛ چه در فرم و چه در محتوا. به لحاظ فرمی اگر چه در ظاهر «21 گرم» بیپرواتر و جسورانهتر از اين فيلم بهنظر میآيد، اما در «بابل» برخلاف «21 گرم» که با يک داستان واحد روبهرو بوديم، با چهار داستان مختلف مواجه میشويم که از نظر زمانی به دنبال هم هستند و نه در کنار هم. درخشانترین وجه تکنیکی فیلم هم در همین قطع شدن داستانهای مختلف به يکديگر است که در چند نمونهی درخشان اتفاقی که در صحنهی دوم میافتد، مشابه اتفاقیست که در صحنهی اول ديدهايم (ذبح کردن وحشیانهی خروس به تیر خوردن زن امریکایی در مراکش یا بخیه کردن بدوی زخم گلوله در مراکش به مطب دندانپزشکی در ژاپن). بلوغ محتوایی فیلم هم در قیاس با اثر قبلی ايناريتو، در تلخی بيشتر داستان و شخصيتهايش نمود دارد. مثال روشنی که برای اين حرفم میتوانم بياورم واکنش ديگر توريستهای غربی با اتفاقیست که برای زوج امریکایی همسفرشان رخ داده است. اين فصل یکی از عریانترین و وحشیانهترین تصویرهايیست که سينما تا به حال از تنهايی آدمهای این عصر تصویر کرده است.
علاوه بر این، فیلم در یک عنصر دیگر هم نسبت به «21 گرم» جلوتر است. چيزی که در تمام فصلهای مراکش بيشتر از هر عنصر ديگری خودش را نشان میدهد و به رخ میکشد؛ جسارت. همین که ايناريتو توانسته است در دل جريان اصلی هاليوود و با حضور دو فوقستارهی امريکايی، بيش از يکسوم داستانش را در دل کويرها و کوههای لميزرع آفريقا و در کنار يک مشت نابازيگر غيرانگليسیزبان و بدون کوچکترين جاذبهی تجاری روايت کند، نشان میدهد که چه جسارتی دارد. اين فصل را از اين منظر که تابهحال در هاليوود تجربه نشده جسورانه نمیگويم (که بارها تجربه شده)، بلکه به اين دليل آن را تازه میدانم که «بابل» يک فيلم مستقل و خارج از جریان است، در حالیکه نمونههای قبلی در نهايت "هاليوودی" بودهاند. اگر هم نمونهی خارج از جريانی با اين حال و هوا ساخته شده، هرگز با چنين اقبالی در ميان سنتیترين لايههای سينمای امريکا روبهرو نشده است.
از همهی اينها که بگذريم «بابل» مضمون انسانیاش را خوب منتقل میکند. اينکه همهی آدمهای اين دنيا در زندگی هم دخيلاند، آگاهانه یا ناآگاهانه، حتی اگر در انتها نويسنده تن به يک پايان دلسوزانه بدهد که بهنظرم خيلی هم مهم نيست. اتفاقی که بايد میافتاد، افتاده است.
*عنوان مطلب برگرفته از نمايشنامهی «فنز»، نوشتهی محمد رحمانيان است.
babel filme khoobi bood,hamintor ke khodet gofti,ama ye zafe mohem dasht,oonam inke nemitoonest ba binande khoob ertebat bargharar kone,ya be bayane dige nemitoonest harfesh ro asar gozar bayan kone va talangori be binande bezani....albate in shayad zaf hesab nashe ama man ino zaf midoonam
salam
weblog tori hast.
be web man ham bya
shokooh
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز