اگر می‌خواهيد به ديدن «آواز قوی آنتون چخوف» برويد يک نکته‌ی اساسی را به‌خاطر داشته باشيد؛ متن اين نمايش هيچ ارتباط مستقيمی به نمايشنامه‌ی معروفی به‌نام آواز قو نوشته‌ی نويسنده‌ی گمنامی به‌نام آنتون چخوف که حدود 100 سال پيش از اين دنيا رفته‌ست ندارد. اين فقط يک تشابه اسمی‌ست.

حبيب رضايی و مهتاب نصيرپور


نمايشنامه‌‌ای که چخوف با نام آواز قو نوشته داستان بازيگر پيری‌ست که يک شب تا صبح در پشت صحنه خاطرات دوران بازيگری‌ش را به‌خاطر می‌آورد و همان‌طور که محمد رحمانيان در بروشور نوشته تابه‌حال اجراهای متعددی در ايران داشته؛ از اجرای بهزاد فراهانی در دهه 40 در تلويزيون ملی ايران با بازی خودش و بهمن زرين‌پور تا اجرايی به کارگردانی مسعود کرامتی و بازيگری حسن‌ پورشيرازی در دانشکده هنرهای زيبا و يا نمايشی که به کارگردانی آتيلا پسيانی در تالار چهارسو به‌روی صحنه رفته است.
اما همان‌طور که گفتم «آواز قوی آنتون چخوف» برداشت آزادی‌ست از نمايشنامه‌ی چخوف و داستان بازيگر پير و دائم‌الخمری به‌نام المپيا (با بازی مهتاب نصيرپور) که همراه مدير داخلی تماشاخانه به‌نام نيکيتا (حبيب رضايی) و آرکادی (سينا رازانی) خاطرات خودش را بازگو می‌کند. اما نقل اين خاطرات و نقش‌آفرينی‌های او در واقع ستايشی‌ست از چخوف و بازگويی و بازآفرينی لحظات ماندگاری از نمايش‌هايی همچون ايوانف، سه خواهر، مرغ دريايی و باغ آلبالو. ماجرا هم از آنجا شروع می‌شود که به نيکيتا دستور داده شده تا قفسه‌های انبار را خالی کند و او در ميان خرت و پرت‌های آنجا نمايشنامه‌هايی از نويسنده‌ی گمنامی به‌نام آنتون چخوف پيدا می‌کند و چون از زمانی که او در اين تئاتر کار می‌کند متنی از چخوف به‌روی صحنه نرفته ـ داستان در نيمه‌ی اول قرن بيستم و در اوج حکومت کمونيست‌ها در شوروی می‌گذرد و به اين دليل که آثار چخوف فاقد آرمان‌های طبقه‌ی پرولتاريا بوده اجازه‌ی اجرا نداشتند ـ قصد دارد تا نمايشنامه‌های چخوف را بسوزاند. اما المپيا که اولين حضورش در صحنه به بازی در نمايش مرغ دريايی به کارگردانی استانيسلاوسکی برمی‌گردد از او می‌خواهد که متن‌ها را به او بدهد و در طول داستان شروع به بيان ارزش‌های آثار چخوف می‌کند...

مهتاب نصيرپور، حبيب رضايی و سينا رازانی


همان‌طور که از داستان نمايش برمی‌آيد برای بزرگداشت صدمين سالمرگ چخوف نوشته شده و بيش از هر چيز نشان‌دهنده‌ی علاقه و ارادت رحمانيان به چخوف و آثار اوست. نمايش سرشار است از لحظاتی که المپيا به‌عنوان مدافع چخوف بر نيکيتا به‌عنوان کسی که بر روی اجرای آثار او خط قرمز کشيده، می‌تازد و در انتها نيز داستان با تنهايی نيکيتا در تاريکی صحنه به پايان می‌رسد؛ کسی که سال‌هاست در آرزوی ديدار پاريس می‌سوزد و نمی‌تواند عشق‌ش را به دختر مورد علاقه‌اش بيان کند...

«آواز قوی آنتون چخوف» تا جشنواره فجر (اواخر دی ماه) هر روز ساعت 6 ـ به‌غير از شنبه‌ها ـ در تالار سايه به‌روی صحنه می‌رود. پيشنهاد می‌کنم اگر می‌توانيد به‌هيچ وجه نمايش را از دست ندهيد مخصوصا که هر سه بازيگر نمايش واقعا درخشان بازی می‌کنند.

[آواز قوی رحمانيان ـ نوشته‌ی پرستو درباره‌ی نمايش]
[نوشته‌ محمد رحمانيان درباره‌ی نمايش ـ سايت رسمی گروه پرچين]
[عکس از آرش عاشوری‌نيا - عکس‌های بيشتری از آواز قو]

بازی ِ درخشان یعنی چی؟؟؟!!!! این بازی ِ درخشانی که شما میگید براساس کدوم یک از مولفه های نقد کلاسیک یا مدرن و ایضن پسا مدرنیسم تعریف میشه؟؟! بازی ِ درخشان؟؟؟!!!

نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین

سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمی‌شود.

چند نکته درباره‌ی روزمرگی
حمید امجد

بهمن جلالی درگذشت
مرگ‌های ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین

زندگی را در تابه سُرخ کنید
درباره‌ی «جولی و جولیا» | محسن آزرم

آشپزخانه‌ی راز
پویان و سیما به آشپزخانه می‌روند

در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز