"وقتی تماشاگر میخنده، تراژدی شروع میشه..."
«هی مرد گنده گريه گريه نکن» بيش از هر چيز نشاندهندهی خلاقيت و جسارت جلال تهرانی (نويسنده و کارگردان) در اجرای يک نمايش متفاوت است. قراردادن روايت داستان برپايهی نريشنی که توسط يک صدای ناشناس خوانده میشود (که تا انتهای نمايش از رابطهی اين صدا و شخصيتها و داستان چيزی نمیفهميم) و همينطور ديالوگهای بازيگران که درواقع واکنشیست به اتفاقی که در بيرون در حال رخ دادن است ـ و ما از آنها خبر نداريم ـ باعث میشود تا زمانی حدود يکسوم نمايش صرف اين شود که رابطهها چيست و گرهی داستان کجاست.
کل داستان هی مرد گنده... در خانهی شيزو و نينو میگذرد و از ابتدا تا انتهای نمايش شخصيتها با وارد شدن و خارج شدن به اين خانه به داستان راه میيابند. داستان ماجرای اهالی دهکدهایست که مورد هجوم دشمن قرار گرفتهاند و هر لحظه دشمنی که ما بهطور مستقيم اثری از آن نمیبينيم و تنها از شنيدهها به وجودش پی میبريم، در حال پيشروی در دهکده است؛ دهکدهای که بيشتر اهالیش آن را ترک کردهاند و تنها سه سرباز دارد و چهار اسلحه با دکتری که فقط بلد است بزايد و زنی که نمیتواند بزايد و بخشداری که پيش از دشمن به جان مردم دهکدهش افتاده و قصری که با کشتن هزاران مار در زير خانهش ساخته و رسم عجيبی بهنام لينچ که فرد مغضوب را در ميدان شهر و زير صليب آن به آتش میکشند و سلاح شيميايی شيزو که میگويند سگیست و سرانجام جدول مندليف که نينو را از پيهمو جدا کرده و به شيزو رسانده و البته يک ابر سفيد...
هی مرد گنده... داستان جالبی دارد (که شباهتهايی هم به فيلم The Others ساختهی آلخاندرو آمهنابار دارد)، متن بهشدت جذاب و زيبايی دارد، دکور عجيبتری دارد که بازيگران با استفاده از نردبانهايی که به سقف متصل است از بالای صحنه وارد آن میشوند، نورپردازی خيلی خوب دارد، موسيقی بسيار گوشنوازی دارد که با يک گيتار و ساز دهنی و آکاردئون نواخته میشود و از همه مهمتر بازیهای خوبی هم دارد هرچند که سايهی متن نمايش بر بازی بازيگران سنگينی میکند. اما يک ايراد بزرگ هم دارد و آن هم ريتم کندش در کنار زمان طولانیش است.
نمايش «هی مرد گنده گريه نکن» تا اواخر دیماه در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه خواهد بود، پيشنهاد میکنم اگر میخواهيد از يک متن و موسيقی زيبا در کنار يک شيزوی شيرين و دائمالخمر که میگويند قبلا استاد شيمی بوده و حالا تنها يک بطری شيميايی و چند عدد هويج برايش مانده، لذت ببريد ساعت 6 عصر هر روز (بهغير از شنبهها) را فراموش نکنيد. جلال تهرانی هم با من موافقه!
[نوشتهی آزاده عصاران دربارهی نمايش]
پینوشت: راستش من شنيده بودم نمايش چيزی حدود 110 دقيقه است، اما نمیدانم چرا از ساعت 6:30 که نمايش شروع شد تا ساعت 9:30 طول کشيد. حتی اگر نيم ساعت هم برای آنتراکت کم کنم باز هم با 110 دقيقه خيلی فاصله دارد. شايد چون اجرا ويژهی هنرمندان و مطبوعاتیها بود سنگ تمام گذاشته بودند. اميدوارم برای شما سنگ تمام نگذارند!
داستان و خوب تعریف میکنی اما حیف که موسیقی گوش نواز یه نموره گنگه. یعنی بتهوون یا یعنی جواد یساری؟؟؟؟!!! ( آخه ما مخاطبان بیچاره که نمی دونیم گوش شما معمولا با چی* نوازش * می شود!!!!! ) کیارستمی و تارکوفسکی و هارتلی هم خیلی بد هستند( فیلم هاشون یعنی ) از وقتی ریتم کند شده نکته ی منفی! در ضمن خوش به حال شما که مطبوعاتی و هنرمند هستید !!!!! !منم اجرای ویژه میخوام!!!!!! :(((((((((((((((
ها ! ببخشید در ضمن! شنیده هاتون اشتباه بوده! زمان( یا به قول روزنامه نگاران تایم ) ِ اعلام شده برای نمایش 140 دقیقه می باشد!!! از شما که مطبوعاتی هستید بعیده! البته از هنرمندان نیست! همون بعید! مواظب نیمه ی هنرمند خودتون باشید کار دستتون نده!
... راجع به ارتباط نریتور با شخصیتها اگه اشتباه نکنم واضح بود... اگرچه ما آخر نمایش متوجه می شویم که نریتور بچه ی شیزو است از فارنا که نینو نگهداری اش را می پذیرد... ابتدای نمایش نریتور (هنگامی که گیتار نواخته می شود) می گوید "گاهی دشمن پشت پنجره ساز می زند که من هم همراهی اش می کنم..." و نوازنده ساز دهنی شروع می کند به نواختن که این حرف این شک را تقویت می کند که نریتور همان نوازنده ساز دهنی و دشمن، گیتاریست است که حضوری هاله مانند در نمایش دارند...
متن خيلی قوی است..خيلی... همه چيز اين کار در سطح عالی است فقط دو يا سه پرده آخر کمرشکن می شود! چون می دانی آخر ماجرا چيست و باز هم بايدبنشينی !
وای !گفتی !
چقدر دلم می خواست بعد از آنتراکت گوجه فرنگی داشتم و دقیق نشانه می رفتم !!!
گل پسر اما کنار تو بودن خوب بود، به خصوص برگشتن !
:)))))))))
يكي بياد ما رو ببره تياتر بوينيم ... اي بابا
دوست گرامی ؛ نمایش هی مرد گنده گریه نکن تا 25 دی ماه اجرا خواهد شد . در مورد زمان نمایش هم ایراد از خبررسانی بوده!
پیروز باشید
نامزدهای اسکار ۲۰۱۰
گاردین
سلینجر درگذشت
دیگر کسی مزاحم آقای نویسنده نمیشود.
چند نکته دربارهی روزمرگی
حمید امجد
بهمن جلالی درگذشت
مرگهای ۸۸ تمامی ندارد؟ | عکس آنلاین
زندگی را در تابه سُرخ کنید
دربارهی «جولی و جولیا» | محسن آزرم
آشپزخانهی راز
پویان و سیما به آشپزخانه میروند
در رثای دیوید لوین که به سایه رفت
نیویورک تایمز